Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

پایان نامه - اپیزود دوم - مشتلق

دنیای من دچار فروپاشی شده،

چون دقیقا همین الان فهمیدم این آهنگ افشین به صورت

" یه ماچ دادو دمش گرم دمش گرم" بوده!

می دونی من چی می خوندم تا الان؟

" یه مشتلق دمش گرم... دمش گرم بابا دمش گرم!"

"مُشتُلُق."

یک مدت به غار فرو می روم مدیتیشن کنم تا تحمل جراحات وارده از این واقعه بر من راحت شود می دونی از کی ما اینو می خوندیم؟ 

واقعا خیلی قبولش سخته این همه سال یک اهنگ رو اینجور غلط بخونی.



و عرضم به حضورتون که یه استاد راهنما گیرم اومده، [ممممااااااااچ] (بشکن) مامان!

اخلاقش ... سجده می طلبه.مهربون. گوگولی به قول بچه ها. همه چی تموم. بسیار جوان. خففففففن. با حوصله. اووووف.

واقعا جا داره بگم، تو پاداش کدامین ثوابی استاد؟

اگر وقت داشتم تا خود صبح در و دیوار وبلاگ را به ذکرش متبرک می کردم.

با یکی از دوستانم صحبت می کردیم، می گفت واااای چه قدر استادت ماهه. می گم چشمتو درویش کن حاجی! استادمو چپ نگاه کنی چپه ت می کنم مگه خودت استاد نداری رو استاد ما نظر داری؟ می گه نه نه استاد دارم ولی استاد تو رو دوست دارم. لامصب. :))))


حالا احتمالا هر جا بگم بهم می گن تو خلی چیزی شدی، ولی عاشق این پروسه ی جشن امضای پروپوزال هستم. شنبه امضا پارتی داریییییم بزن به افتخارش! 

یادتونه چند سال پیش چه قدر از این که اتاق به اتاق برم واسه تصفیه کیف کرده بودم؟ اینم یک چیزیه تو همون مایه ولی خیلی کول تر چون طرف حسابت همه دکتر های شماره یک تاپ مملکت هستند. اخ که اخ. ذوب شدم.


پ.ن. الانم از خنده پاچیدم راستش یک کلیپ از پیامبر دارم می بینم درباره ی حفصه و ماریه ی قبطیه. واقعا کنترل خنده سخت می شه همچین مواقعی! ای خِدا. یک اخوند اومده داره داستان رو تعریف می کنه. مادرم خیلی به من و پدرم می گه کفر نگید. ولی انصافا اگه این داستان شبیه سایت های پورن نیست پس چیه؟ می گه هر کدوم از زن های پیامبر یک شب نوبت همبستری داشتند و هر کدام در یک حجره بودند، بعد شبی که نوبت حفصه بود، ماریه که کنیز بود اومد پیامبر بنده خدا با ایشون همبستر شد، بعد حفصه اومد داشت دق می کرد چون در اصل نوبت حفصه بود برای همین پیمبر به حفصه گفت من دیگه هرگز با ماریه همبستر نمی شم! خیلی خوبید به خدا با پیمبرتون. کاش اگرم همچی چیزایی هست خودتون داوطلبانه نگید همین دو سه تا طرف دارتون هم کرک و پرش می ریزه.


پ.ن. همسایه مون، همون که پسرشو ریز ریز کردند و به قتل رسوندند، داره ازین جا می ره. داشتم فکر می کردم کاش پول داشتم طبقه پایین رو می خریدم بعد می ساختمش و وصلش می کردم به خونه ی خودمون و خصوصا اتاق خودم! دوبلکس بشه. اولین باریه که به طور جدی دارم فکر می کنم کاش پول خیلی زیاد و هنگفت داشتم.

یعنی عاشق خودمم که نهایت تمایلم و برنامه ریزی ام برای استقلال از خانواده، در حد طبقه پایینه نه بیشتر! و از الان استرس چمدانی رو دارم که روزی ... شاید... اگر...