Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

خودتون رو بذارید جای کیلگ

فردی پیدا شده به اسم بابا که می گه :

تو فقط شهرستان رو انتخاب کن بقیه ش با من! به هر جون کندنی هم که شده میارمت تهران! نا سلامتی کلی آشنا دارم، معاون وزیر بهداشت دوست صمیمی منه! تو فقط بزن که قبول شی غمت نباشه! خودم هم که جزو کارمندای دانشگاه حساب می شم و عین هیئت علمی ها می تونم برات سهمیه بگیرم. انتقالیت رو می گیرم سر شش ماه!

داری پشت پا می زنی به زندگیت وقتی قبول می شی شهرستان و نمی خوای انتخابش کنی...

شما بودید چی کار می کردید؟

طی سه روز گذشته بیشتر از هزاران مثال برام آورده شده در اندر احوال کسانی که رفتن شهرستان. بیش از ده نفر زنگ زدن و حرف زدن و به اصطلاح من رو شست و شوی مغزی دادن!

اگه شما جای من بودید دل خوش می کردید به حرفی که با چنین اطمینانی بهتون زده می شه؟ هفت سال آینده تون رو بر مبنای یه سری حرف این چنینی پایه ریزی می کردین؟!

اگه ش خیلی بزرگه ها! اگه عملی نشه تا هفت سال یه آدم به اصطلاح تهرانی باید تو ده کوره ای بمونه که یه عمر مسخرشون می کرده... یه جایی که هیچ سنخیتی باهاش نداره. دیوونه می شه یحتمل تهش.

خیلی شیک میشه بابام بمیره اصن تو این چند ماه. اون وقت چی داریم؟ یه کیلگ منزوی تر و بد بخت تر از قبل که توی یه جایی صد برابر گند تر از تهران گیر افتاده.

با یه قولی که نمی دونه دقیقا باید یقه ی کی رو بگیره و بهش بگه : تو به من قول داده بودی!


#جواب خودم: نه مطلق! تجربه بهم ثابت کرده آدما زر مفت زیاد می زنن. تازه همون شش ماه اولش سخته. اگه بخوام شش ماه بمونم شش ماه دیگه می ذارم روش می رم کنکور می دم!!! من حتی یک روز هم نمی تونم زندگی م رو بدون اتاقم تصور کنم. لعنتی...

+باورم نمی شه این منم که می خوام دور بزنم  و با پارتی بازی به زور چپونده بشم تو دانشگاهی که حقم نیست!

ب

ا

و

ر

م

ن

م

ی

ش

ه

!

+صبح ها که به زور این و اون از خواب بیدار می شم فقط به خودم می گم: ای بابا! تو که هنوز زنده ای... پس هنوز تموم نشده؟!

نتایج کنکور بعدی وسط فرق سر من فرود میاد...

وقتی می ری به یه نفر که برق تهران قبول شده، این طوری تبریک می گی:

"خیلی خوشحالم که شریفی شدی... خفن ترین رشته و خفن ترین دانشگاه رو اوردی. باریک!"

بعدش می فهمی که ... گویا در یک لحظه دانشگاه شریف رو با تهران قاطی کردی.

فکر کنم هیچ کامنت تبریکی تا این حد نزده باشه تو ذوق کسی.

#البته خفن ترین رشته بازم از نظر من تا ابد نرم خواهد بود. صرفا نظر اکثریت رو بیان کردم.

#تا حالا دقت نکرده بودم که ریاضی فیزیکی ها دقیقا تا خود لحظه ی اعلام نتایج انتخاب رشته آلاخون والاخونن. نمی دونن قراره در آینده سرکارشون با کامپ باشه یا با روبات یا مثلا تلفن و مخابرات و توانیر و اینا. تا خود لحظه ی آخر هم می تونن خیال بافی کنن واسه شغل آینده شون. مثل یه هزار راهی که جلوته و تا لحظه ی آخر نمی دونی از کدوم راه بری. بعد نتایج انتخاب رشته میاد بهت می گه: " این راه! این راه مال توئه..." .

ولی خب بحث تجربی ها جداست. اکثر شون تهش می دونن که دکترن. پزشکن... حالا یا تو تهران یا تو شهرستان یا تو هر ده کوره ای.