Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

سوراخ کننده، خورنده، سوزش آور و قابل انفجار

توی کتاب فروشی.

یک سری آهنگ بود.

پشت بلند گو پخش می شد.

و به حدی مال بچگی ها بود،

که جرئت نمی کنم سرچش بدم.


حس می کنم.......

کمپلت مال یک دنیای دیگری بود.


یکی از "زندگی" های دیگه م...................


می دونی فازی که داشتم،

این بود که دو شقه از من بود.

شقه ی اول ابدا  " دلش نمی خواست یادش بیاد."

شقه ی دوم شدیدا "...."

خودم هم درست نمی دونم شقه ی دوم چی بود.

فقط اینو می دونم که شقه ی دوم،

حالش خراب بود.


پس شقه ی اول رو ارج نهادم،

به اندازه ی ده ثانیه ویس گرفتم از آهنگ تا داشته باشمش واسه روزی که می خوام شقه ی اول رو به مثابه گوسفندی که سرش زیر چاقوئه، خلاص کنم،

گوش هام رو گرفتم،

- در حالی که مغزم داشت سوراخ می شد و می ریخت کف دستام و آرومش می کردم که الآن می ریم بیرون، الآن می ریم بیرون-

از کتاب فروشی با سرعت زدم بیرون،

و با خودم گفتم: "آره کیلگ، منم واقعا دلم نمی خواد یادم بیاد. خوبی؟یادت نیومد که؟"

و به خودم جواب دادم :"نه خدا رو شکر. یادم نیومد! :دی"


حس می کنم یادش اومدن گاهی خیلی درد داره. 

و اینا هم که واقعا نمی دونم آهنگ چی بود که کلا انگار از زیر خروار ها خاک کشیده باشندش بیرون.


پ.ن. آهنگ تیتراژ سریال بود یحتمل. من بچه بودم خیلی فاز خوانندگی و این ها داشتم، تمام تیتراژ اول و پایان سریال های اون دوران هم واسه خودم کاور می کردم در عالم کودکانه. چند تا صداهامم یحتمل روی نوار کاست دارم. :))))

یه احتمال دیگه هم که می دم اینه که آهنگ یک تا سه سالگی بوده. یعنی ما در درس ها خوندیم حافظه ی یک تا سه سالگی تقریبا به طور کامل دیلیت می شه. ولی حس می کنم یک سری آهنگ موهوم از اون دوران خاطرم هست.


گاهی یک سری اتفاقات که می افته، واقعا نمی تونم دست رد به افسانه ها و باور ها درباره ی زندگی های چند گانه، دنیاهای موازی، یا تناسخ یا هر چی بزنم.


پ.ن بعدی. جامی. علاقه شدیدی داره که به "ج" بگه "ژ". می دونستی؟ :دییییی


ولی چه ترسناک ها.

آهنگ های اون یکی زندگی م........................