Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

تا شونه برای شونه

بچّه ها بچّه ها! :)))))))))))))))))))))))))

رفتم تو آینه ی دستشویی موهامو شونه کنم، شونه از دستم سر خورد و در حالی که داشتم با خودم فکر می کردم واو کیلگ حقیقتا جالب می شه اگه بره اون تو، یک رقص آمیبیکی کرد و مستقیم افتاد تو سوراخ توالت.

واقعا حقیقتا جالب شد دیگه.

به بابام گفتم، الآنم دارم از خونه فرار می کنم.

تا گند های بعدی شما را به خداوند منّان می سپارم.


پ.ن. دستشو تا شونه نشون می ده، بهم می گه می دونستی من الآن تا اینجا باید برم اون تو تا "شاید" بشه درش بیارم؟ والّا پدر من دیگه همون گوشی بسّم بود به خاطر یه شونه که من دوباره شیرجه نمی زنم اون تو، این سری نوبت شما.

می خوای هم به عنوان جایزه اون تو بمونه، موردی نداره از نظر من.

وای برم برم الآن می آد شهیدم می کنه...


پ.ن بعدی. بهم می گه حالا چند سانت بود؟ وای ک دارم می می رم از خنده های بعد گند بالا آوردن.


پ.ن بعدی تر. داداشم پا شده داره از شاش می ترکه. بابام می گه نه وایسا من دارم چنگک درست می کنم ماهی اون یکی رو بگیرم فعلا. وای چقد خلاقانه شد. خاک بر سرم.