Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

اندرباب تعطیلات ایکس اسمال!

وای تعطیلات خیلی کمه،

من نمیییییی خوام،

ولم کنید.


پ.ن. خداوکیل الان می زنم زیر گریه. 

چرا زمان اینقدر کمه؟ چرا همه چی به هم فشرده ست؟ 

ای بابا. نمی خوام.

منو برگردون. فرشته ی ارزو ها! لامصب. منو برگردون به شش سالگی. بهت امر می کنم.

می دونی چیه؟

من الان می خوابم،

فردا بیدار شدم شش سالم شده باشه.

یالا. زود تند سریع.


پ.ن. بعدی. ها فکر نکنید از خبر خودکشی پدر امیر حسین مرادی ننوشتم یعنی مهم نبود!

پازل سیصد تکه رو دو ساعته ساختم که یادم بره. اینجا هم با تفت دادن مقادیر زیادی سبزی در خدمتتون بودم!

منتها الان داشتم کامنت های مشرق نیوز رو می خواندم، زیر پست خبر خودکشی این مفلوک.

به خدا من نمی فهمم اینایی که اون زیر هستند کی اند. دو دقیقه می رویم بچرخیم زهرمون می شه.

واقعا هااای الو صدا می آد؟ شما هم هستید تو این جامعه؟ نون می خورید از این کامنتایی که می نویسید یا بالا خونه اجاره ست؟


پ.ن. اخری. سبزی کوکو با سبزی قرمه سبزی فرق می کنه می دونستید؟

اره بابا منم می دونستم اون قدر که نوب نیستم. ولی بحثم اینه که بسته بندی شده ی یخ زده اش هم فرق می کنه. خوب به چشم من هر دوتا سبز اند. ولی مامانم دو سوته می فهمه. به نظرم استعداد جالبی بود.

چون من به مناسبت فول عظیمی که چند روز پیش  دادم، مجبور شدم یک وعده کوکوی سبزی بخورم به جای قورمه سبزی! می فهمی یعنی چی؟

غذای محبوبم با بوی گند کوکو جا به جا شد!

مامور شده بودم سبزی قرمه بگذارم بیرون. مادرم که دید از ده فرسنگی نگاهش کرد گفت:"مگه نگفتم قرمه؟ این کو کوعه!" پس کوکو درست می کنم!

باید هرچه سریع تر یاد بگیرم شکل یخ زده شون چه فرقی می کنه. چون دیگه ناموسا نمی تونم کوکو بخورم. 


پ.ن. اخری ترین. پنج صبحه!  من فردا کلاس دارم. خوابم نمی بره. دوباره مجنون شدم. ای باباااااااا. بگیر بکپ عزیز دلم. فردا پاره می شوی! بشینم درس سخت بخونم، بلکه خوابم بره؟ حاضرم شرط ببندم امشب شب کابوسه، نه شب سیاره ی لواشکی.