Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

چمدانش را بلند کرده بودم و قلبم یک چیز هایی می شد

یکی از بچه ها داشت می رفت شمال الآن،

اینقدر ناخودآگاه موقع خداحافظی دلم گرفت که نگو.

یه احساس خیلی خیلی خر.

این برای من  دقیقا همان جنس  احساس پرواز فاوکس تو آسمان صحنه ی آخر شاهزاده ی دو رگه ست. همون آهنگ دِ فرندز، نیکولاس هوپر.


بهش گفتم "صدای کشیده شدن چرخ چمدان روی آسفالت رو دوست دارم."

گفت "آره منم بچه بودم دوست داشتم، الآن ولی دیگه نه."