Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

ماسک - و دارایی های خدادادی که به باد رفت

اقا این چالشه؟ مدل جدیده، چیه؟ بگید منم یاد بگیرم!

 

# اپیزود اول - دیروز- عصر:

گفت: می شه لطفا یه لحظه ماسکتون رو بردارید ببینمتون؟ 

گفتم: جان؟!!!

گفت: چهره ی کاملتون رو می خواستم ببینم! با ماسک نمی شه!

و من در حالی که کرک و پرم ریخته بود، همراه دوستم خواسته ی ایشان رو اجابت کردیم (این قدر که باورمون نمی شد جدی باشه) و وسط دقیقا یک گونی آدم توی سالن به اون شلوغی ماسک رو برداشتیم.

دوستم هم بهش گفت: اره من این شکلی ام!

و من هنوز وات د فاک طور نگاهش می کردم که اخه این چه خواسته ای بود وسط این همه آدم که دارند تو هم می لولند؟!!


# اپیزود دوم - امروز- ظهر:

استاد راهنما (وقتی برای اولین بار بعد این همه مدت بیکار شده و مریض نداره)- کیلگ؟! راستی من تا حالا تو رو بدون ماسک دیدم؟!!

- استاد فکر نکنم. زمانی که اشنا شدیم بعد از کرونا بود.

- وای بیا اینجا ببینممممممم.

( و مرا تقریبا با مدل حمله ی قوم تاتار به اتاقش می برد. می گوید برو تو. خودش دنبال سرم می اید. درب را می بندد. پنجره را باز می کند. ضربان قلب من به سان جوجه گنجشکی معصوم بالا می رود.)

- برو کنار پنجره.

(با فلاکت تمام به سمت پنجره حرکت می کنم و در همان حال دارم شرح حال فلان مریض جدید را می دهم که تا پای اتاق عمل رفته ولی عمل نشده....)

- خوبه. حالا ماسکت رو دربیار کیلگ!!! :)))))))

- عرض می کردم استاد، مریض رفته تا اتاق عمل..... چی فرمودین استاد؟

(یعنی خدا وکیلی حس اینو داشتم که داره بهم می گه حالا لخت شو! :)))) درب اتاق رو هم که بسته بود... دیگه چه شود.)

- ماسکت رو دربیار ببینم چه شکلی هستی کیلگارا؟ 

(من در این نقطه دیگه رشته ی کلام کلا از دستم در رفت و نمی فهمیدم چی داره می شه و مریض کلا از ذهنم پاک شد و داشتم سکته می کردم!)

- استاد تصوراتتون به هم می ریزه ها! :)))) کلا ما هر کس را بار اول با ماسک دیدیم بعد بدون ماسک، بیست و چهار ساعت داشتیم هضم می کردیم چرا اینشکلی می شه. :))))

- باید ببینمت که اگه در بیمارستان بدون ماسک دیدم بشناسمت. (و من از این امیدی که داره به پایان کرونا و اینکه در نظرش روزی رو متصور هست که بدون ماسک در بیمارستان در کنار هم تردد می کنیم عشق کردم.)

گفتم- استاد ایشالا پسند بشه! :))))

و ماسکم رو دادم پایین. هم زمان چهارچشمی داشتم واکنش چشم و ابروهاش رو بررسی می کردم ببینم از تک و پوزم خوشش آمده یا نه و شگفت زده شدنش رو سنس کردم.

پرسیدم- خوبم استاد؟ 

فرمود- اره بابا خوبی. خیلی بهتر از با ماسک! :))))

و اضافه کرد- حالا می توانی ماسکت را بزنی. گفتی مریضه چیه....؟


و اینجوری شد که مرز های صمیمیت بین من و استاد راهنمام جا به جا شد! بدون ماسکم رو دید و پسند کرد.  *-*

البته من که خودم از قبل می دونستم نقطه ی قوت چهره ام دماغ و دهنمه و نه چشم و ابروم. می دونی چشم و ابروم همیشه ی خدا مغموم/خسته و خشن و جدی  است، دماغ و دهنمه که صفایی به چهره ام می ده. یه بار دیگه هم موقع عکس، ماسک رو دادیم پایین و استاد وقتی عکس دسته جمعی رو دید، برگشت از بین چهار تا دانشجو فقط به من گفت، ولی واقعا فکر نمی کردم اونشکلی باشی! چه قدر بدون ماسک عوض می شی.

برای همین تا ماسک رو می دم پایین همه وااااااو می شن که وای تو چقد بدون ماسک خوب می شی. :)))) روشون نمی شه بگن اخه فکر می کردیم خیلی زشت باشی با توجه به چشم های آتشینت.

و این واکنش استاد رو من حداقل ده بار دیگه هم دیدم تو کرونا.


یک بار، یک بخشی بودیم، رزیدنت سال یک، دو هفته بود عوض شده بود. روز آخر گفتیم استاد عکس یادگاری بندازیم؟ و استاد ماسکش رو برای عکس داد پایین. خلاصه عکس رو گرفتیم، خداحافظی کردیم و رفتیم. بعد رزیدنت اومد گفت بده ببینم عکسمون رو. 

اقا عکس رو دادیم بهش...

با صدای بلننند فریاد کشید- عهی وای من؟ استاد این شکلی بود تمام این مدت؟!!!! 

و هر بار ما با یاداوری لحن اون رزیدنتمون و اون خاطره، پاره می شیم کف بیمارستان و اینقدر می خندیم که دل و روده برامون نمی مونه. 


حالا خداییش این روش  مده الان؟ الان دیگه می تونیم اویزون ملت بشیم بگیم بزن پایین ببینمت؟ :))))


+ شماها چی؟ با ماسکتون فریبا تره یا بدون ماسکتون؟ :)))))


پ.ن. می دونی این واسه ما خوب شد، ولی استاد ها گناه داشتند. چون عکس اونا که روی سایت هست... من قبل انتخاب استاد راهنما، ده دور عکس هر کدومشون رو نگاه کردم. :))) ولی خب این بنده خدا ها هیچ وقت ما رو ندیدند. پروفایل پیکچر هم که ندارم رسما! اون یکی استاد راهنمام که مطمئنم به طرز غریبی دوست داره ببینه من چه شکلی هستم. یعنی کلا استاد دقیقی هست و به دانشجوش زیاد اهمیت می ده در این حد که خود دانشجو که هیچ، حتی می دونه همسر هر کدوم از دانشجوهاش کجاست و چه کاره است! من یک فامیل وسط دارم که در مواقع خاصی استفاده اش می کنم. یک بار امتحان داشتیم به انگلیسی تایپ کرده بودم. یک بار هم این فامیل وسطم رو گفتم تا استاد به فرد پشت گوشی بگه، و فهمیدم زیاد روی این فکر کرده که فامیل وسطم چی هست اصلا... چون تلفن دستش رو رسما ول کرده بود و می پرسید عه پس فامیل تو رو این شکلی می خوانند؟  یعنی چی؟

مطمئنم یک بار دیگه هم حسااااابی می تونم شگفت زده  اش کنم وقتی لب و دهن زیبای مرا ببینه.  :)))))

راستی استاد راهنما های من همه شون واقعا خوشگلند. واقعا ها. بلیو می.

نظرات 1 + ارسال نظر
یاقوت جمعه 31 اردیبهشت 1400 ساعت 12:47

آقا برعکس با ماسک فریباترم فک کنم ..میشه تا آخر عمر ماسک بزنم..
مهماندار آنچنان شیفتگیو نشون می داد که خجالت زدم می کرد پیش بقیه مسافرا که چی پیش خودشون فک می کنن( از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون از این ورم دلم قنج می رفت از این همه توجه ) داداشم که اومد بود بود دنبالم نشناخت گفت تو دلم گفتم این دختر باکلاس کیه و موارد دیگه .. حالا نه چشم و ابرو شهلایی دارم نه لامصبا سگ دارن که بگم مال اونه نمدونم :))

خوش به حال شما یاقوتی.
چرا باو چشم و ابروی شهلا داری خودت خبر نداری منتها،
باورم کن الکی نمی گویند ملت غیور ایران در این زمینه. :)))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد