Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

دیوار آجری فراسوی افق دیوانگی

با نام و یاد خدا،

کاملا بر جا و به حق می دانم هم اکنون پستی از سال های نه چندان دور را باز نشر بدهم:

اینجا، پست نهصد و سی و پنجم وبلاگ، نگاشته شده در اسفند ۱۳۹۶

فقط با تفاوت این که من همچنان همون مار  کوچولو موچولو هستم بدون دم و دستگاه ولی این بار اون انگشتی که فرو نمی ره و چهار روز دیگه فرصت دارم به هر جون کندنی هست فرو بکنمش تو حلقومم، دیگه شصت دست نیست. شصت پاست! شایدم خود پاست؟ ساق پاست؟


خلاصه آره پزشکی شوخی کثیفی بود که زندگی با من کرد. لیترالی دارم سکته می زنم. :)))) موندم سه ساله داشتم چه غلطی می کردم دقیقا؟ به مولا اگر یک کلام یادم باشه چیزایی که خوندم.

چند روز پیش خواب دیدم مردود شدم، و با روی سیاه می خواستم بگم به شما بچه های وبلاگ، که آقا شما ها باور نمی کنید چون من خودمو روی وبلاگ خیلی کول و خرخون جلوه داده بودم ولی تنها کسی بودم که رد شدم!

یادمه ترم پیش ده روز مونده به امتحان به یکی از رفیق سال بالا هام که پره داشت می گفتم آره فلان کتاب خوبه اونم بخون، گفت حاجی تو مثل اینکه عمق فاجعه رو نمی فهمی، فقط دارم زور می زنم یک دور روان خوانی رو تموم کنم.

و حالا خودم رو داریم که فقط دارم زور می زنم یک دور روان خوانی ماژور رو تمام کنم... مینور که فاتحه ی سرم. 

برام دعا کنید این چند روز کم بخوابم و زیاد بخونم. وضعیت، قرمززز.


هر وقت زمان کم دارم، چند تا فکت هست که مدام بهشون فکر می کنم و اینجوری خودم رو اروم می کنم:


۱. عید نوروز فقط سیزده روزه ولی کماکان خیلی هم بلنده.

۲. مغز انسان انجام یک کار رو تا منتهای زمانی که داره کش می ده. چه یک سال چه یک روز. و برای همین اکثر پروژه ها شب آخری جمع می شن.

۳. کتاب قمار باز در یک شب (و در روایتی دیگر در یک ماه) نوشته شد.

۴. عشق چیست؟ امروز بینی و فردا و پس فردا: آن روزش بکشتند و دیگر روزش بسوختند و سوم روزش به باد بردادند.


خلاصه کمترین زمان ها هم ارزشمند اند. امیدوارم قدر روز های باقی رو بدونم باشد که نسبتا رستگار شوم.

نظرات 3 + ارسال نظر
jud یکشنبه 10 اسفند 1399 ساعت 20:14

بابا کل جهان توی ۶ روز خلق شده، اینکه یه امتحانه دیگه؛-)
تاحالا کلی امتحانای سخت و کنکور و... پشت سر گذاشتی، از پس اینم برمیای. من میدونم.

+روزی نیست که این سوال"من تو این ۴ سال دقیقا چه غلطی داشتم می‌کردم که هیچی یادم نیست؟!" از ذهنم نگذره! همه همینن فک کنم!

موفق باشی کیلگ.
(با کلی انرژی مثبت)

وای این رو باید به عنوان دلیل اول یا دوم اضافه کنم به لیستم!
چه قدر قشننننننگ
چرا به ذهن خودم نرسیده بود...؟

اتفاقا یه کتاب داریم حاشیه های بامزه داره، امروز دیدم حاشیه ی یکی از صفحاتش نوشته "من دقیقا تو طول ترم داشتم چه غلطی می کردم؟" :)))) فهمیدم یک نق جهان شموله.

الان واقعا فقط پر از آیه ی یاسم... ممنونم و حقیقتا امیدوارم چیزی که می گویی درست باشه چون یه حسی ته دلم بهم می گه با کله قراره بیفتم.

Greenish دوشنبه 11 اسفند 1399 ساعت 02:41

هیچی نمیشه این امتحان هم بی خوبی و خوشی تموم میشه(البته بعد اینکه تو این چند روز حسابی استرس و بی خوابی کشیدی)

شیرینی این رو دیگه مثل پایان نامه ات نپیچون ولی:))

Marzi دوشنبه 11 اسفند 1399 ساعت 10:55 http://rozegaremarzi.blogsky.com

چه مار خوشگلی. چشماش دیونه کننده است
با ۲۹ اسفند ، ۱۴ روزه.
شماره ۲ حقیقتی تلخه. انسان جماعت دقیقه نودیه.

موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد