Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

کوهِ کرونا

بابا تا سال های پیش که ما جوون بودیم، ته دلمون نیمچه رنگی باقی مونده بود واسه جوونی کردن،

رو فاز سلامت زیستن و خوش گذرانی اینامون بودیم، هیشکی نبود،

یعنی رسما باید با کاردک جمعشون می کردی می بردی جایی، 

چه فامیل و خانواده رو

چه دوستا رو

اینقدر نمی اومدن و پایه نبودن و درگیر بودن که من اکثرا خودم همه جا رو تهنا تهنا فتح می کردم،

حالا امسال که کروناست، واسه من همگی شدن بز کوهی! 

حتی بوده طرفو دو روزه می شناسم، روز سوم می گه هی کیلگ چطوری بیا بریم کوه! :))))

کلا بگم از اول امسال چند تا پیشنهاد وسوسه انگیز "بیا بریم کوه" گرفته باشم خوبه؟

بعد هر بار هم بنده سینه سپر می کنم که "کروناست"

اونا شمشیر می زنن که "جای شلوغ نمی ریم ها! خودمونیم" یا "این کرونا حالا حالا ها هست ها!"


این چه وضعشه. 

خب همین شده الان تهران به گند کشیده شده. 

همین جاهای غیرشلوغی که رفتید و نرفتید.

دو دقیقه بچپید به خانه ببینم چی می شه اصلا زنده می مونیم یا نه!


فابریک من بودم که قبل کرونا وسط شلوغی  کار و دانشگاه و کوفت و زهر ما   تایم جور می کردم بریم کوه،

نه الان که تعطیل کردن همه چیو، هنر کردید خب،

تکرار می کنم، دانشگاه و مدرسه رو تعطیل کردن بشینیم تو خونه و رفت و امد کمینه بشه، نه که بریم بزنیم کوه و دشت و دمن!

بالفرض که اصلا خود کوه خلوت، همون رفت و امدش تا خود کوه، اون حساب نیست؟ 

من نمی تونم یعنی چی؟ به خدا خسته شدم چه معنی می ده؟ ایا انسان نیستند؟ ایا اراده ندارند؟ واقعا برام مثل شوخی می مونه این نحوه ی استدلال! بابا یکم اراده تون رو به چالش بکشید، چه قدر راحت وا می دین. 


یا مثلا همکار مادرم دیروز بهش پیشنهاد داده "اسنپ بگیر برو فلان جا من رفتم مانتوهاش آف خورده"

واقعا؟! بزنم به فرق سرم؟ الان وقت خرید مانتوی لامصبه؟


اون یکی دوستم کُرده، و می دونه من تا حالا عروسی کرد ها رو ندیدم به نظرم بسی جذابه، چند روز پیش وسط کرونا میگه بیا بریم دعوتت می کنم عروسی داریم!


من :|

عروسی :-$

کرونا :-()

قبرستون خالی منتظر تک تک مهمون های عروسی :-*


فلانی زنگ زده که فلان فامیل دور افتاده مرده، پنج شنبه مراسم، منتظرتون هستیم.

من :|

فامیل دور مرده @-@

صف فامیل های نزدیک مُرده که مراسمشان نرفتیم  :-$

کرونا :-()

قبر های دسته جمعی منتظر تک تک فامیل های مردگان :-* 



+ این ادما اصلا داوطلب خوبی برای پروژه ی مریخ از آب در نمی اومدن.

ادم نباید اینقدر ددری باشه که.  مریخ بودی چی کار می کردی با بیکاری هات؟

خییییییلی تنها بودن و با خودتون و خانواده تون حال کردن رو بلد نیستید. من نگرانتونم!


+ بله منم کاملا دلم می خواست با یکی شون می رفتم کوه. همچین مفاصلم خشکیده. و همین الان داغ ترین پیشنهادم رو رد کردم. برام هم مهم نیست ناراحت بشن. خب یکی باید بهشون بگه الان وقت کوه رفتن نیست. می رند کرونا می گیرند بعد استرسش رو ما باید بکشیم.


ولی خداوکیل حس می کنم کرونا هم نبود حالشو نداشتم. تنبل شاه عباس! اگه بفهمم سیاه چاله ی وجودم کجاست که تمام انرژی ام رو خورده! حال نداااارم. 

حس بازی مونوپولی رو دارم، وقتی افتادی تو زندان و ازادانه بازی بقیه رو نگاه می کنی و به کفشت هم نیست تا کی باید تو زندان باشی! :-سوت

نظرات 1 + ارسال نظر
ولی اله دوشنبه 7 مهر 1399 ساعت 21:37 https://book-market.blogsky.com

واقعا

واقعا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد