Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Cole pfeiffer

شت من باز یه اپیزود فرار از زندان دیدم، زد به مغزم.

حس می کنم دنیا و دغدغه های خودمون چقد بی معنی و بی ارزش و بی هوده س و زیر خط فقره.

من واقعا نمی فهمم اینا فیلمه، ابزار مغزی لازم برای تمییز دادن واقعیت از فیلم رو ندارم. پس خل می شم وقتی می بینم.

اصلا دیگه لزوم یک جا نشستن و به زندگی الآنم ادامه دادن رو نمی فهمم. این قدر دنیام دچار دگرگونی می شه.

حس می کنم باید هرچی سریع تر سبک زندگی به مدل فراری های فاکس ریور رو شروع کنم. ماجراجویی. فرار. هیجان. آدرنالین. کشتار. درد.


یه اپیزود هست، تی بگ بر می گرده می گه کاش من واقعا کُل فایفر بودم و هیچ وقت تی بگ نمی شدم. (کُل فایفر یه بازاریاب پولدار، موفق، ساده و سیمپله که تی بگ هویتشو می دزده.)

حالا من از یه موقعیت اردینری خیلی مشابه کل فایفر، امشب داشتم فکر می کردم واقعا ای کاش تی بگ بودم.

اون حجم از روانی بودنشو می خوام.

دنیا برعکسه. 

چای لپتون عزیزم، بیا جا عوضی. 


نظرات 4 + ارسال نظر
استا سه‌شنبه 20 آذر 1397 ساعت 00:20

داشتن همچین تفکراتی دوازده شب به بعد عادیه اما اگر روزا هم همینطوری که دیگه هیچ:|

از نظر داشتن که وجود داره همیشه،
ولی انرژی فعال سازی این چنینی می خواد که از ناخودآگاه بیاد تو خودآگاه.

شن های ساحل سه‌شنبه 20 آذر 1397 ساعت 09:24

خدارو شکر سیستم دنیا براساس میزان ادرنالین کار نمیکن.البته وقتی تمایلی به موضوع های ادرنالین دار نشون میدی ممکن ژنش داشته باشی که خوب نیست در همچین مواردی فقط یکم باید روی کنترل فکرت تمرین کنی سلف کنترل.البته وظیفه مدیا این که از زندگی عادی جدات کن برای همین معمولا بهش تمایل داریم ولی هیچکدومش واقعی نیست.حتی اخبار هم واقعی نیست دارم ارقامو درصد اتفاقات از 1970 تا الان میخونم نه اخبار ایران نه دنیا هیچکدوم راستش به مردم نمیگن فقط چیزی که فکر میکنن جلبت میکن نشونت میدن

چرا خدا رو شکر؟
کاش کار می کرد.
من دنیای غیر واقعی ها رو دوس دارم.
دنیای خودمون خیلی لوس و بی مزه س.

شن های ساحل سه‌شنبه 20 آذر 1397 ساعت 23:50

خدارو شکر چون مغز انسان زیاد تفاوت هارو نمی فهمه خود من واقعاپتانسیلش داشتم تا ابد توی فانتزی ها گیر کنم

یعنی چون سیستم دنیا بر اساس میزان آدرنالین کار نمی کنه تونستی در بیای از دنیاش؟
چون من هنوز نتونستم. فکرم نمی کنم بتونم.
حس می کنم تنها قسمت معنی دار زندگیمه این داستان ها.
گاهی خل می شم فکر می کنم این دنیا واقعی نیست و صرفا یه خوابه.

شن های ساحل چهارشنبه 21 آذر 1397 ساعت 00:32

اره بنظرم نه صددرصد ولی ادرنالین هم تاثیر داره و گذر زمان یا بهتر بگم تجربه گذر زمان.وقتی توی دنیای فانتزی گیر می کنی بیرون اومدن سخت میشه هرچقدر بیشتر بمونی سخت تر میشه.ولی من حس می کنم که میخوام کامل زندگی کنم پس یه زندگی واقعی به خودم بدهکارم.دنیای فانتزی قشنگه ولی بازم ما توی جهان واقعی زنده هستیم پس باید اینجا قشنگ زندگی کنیم تا از خودمون راضی باشیم.قشنگی ها توی دنیای واقعی سخت میشه بهشون رسید ولی وقتی بهشون می رسی هزاربرابر قشنگ تر از قشنگی های فانتزی یا مجازیه یا دست کم تجربه من میگه توی دنیاهای دیگه غرق نشو اگه بشی هیچ جا جات نیست نه فانتری به واقعی

آخ آخ ببین الآن شبم هست و منم حسابی رو فاز اینکه بزنم تو فازای متافیزیکی.
یه جمله ی مشهور هست می گه what if reality isnt real?
یا اینکه ما اصلا شاید کاراکتر های یک بازی کامپیوتری باشیم و خودمون خبر نداشته باشیم.
فرضیه ها متفاوته.
مثلا من واقعا برام قابل قبوله امشب که می خوابم فردا به عنوان یک دارکوب داخل سوراخ درخت افرا بیدار بشم. یا تو هر بعد دیگه ای، هر جسم دیگه ای... چقد سخته نوشتن ازش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد