Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

زبون به زبون

می آد بلند می گه:

- عح کیلگ یادته بچّه بودیم، زبونامون رو به هم می زدیم چه قدر حال می داد؟


من ------> 0-0

هر کی که شنید------>  :)))))))

آبروی بیست ساله ی یک شبه دود شده م ------> ***

بازم من در حال رنگ به رنگ شدن ------> :-"

من با فکر به اینکه حافظه ش تا کجا پیش می ره تو باز آرایی بقیه ی کودک  آزاری هام و تست هایی که روش انجام دادم ------> ×---×


* عاقا ناموسا این فقط یه بازی بود که کی بیشتر جرئت داره. بعد خیلی حرکت چندشناکی بود تو ذهنمون این زبون به زبون شدن. هر کی پیش قدم می شد شجاع تر بود. گاهی تا یه ربع زبونامونو می گرفتیم رو به روی هم جرئت نمی کردیم بزنیم به هم. به من چه که فرانسوی های خاک بر سر چی جوری حال می کنن با هم؟ ما فقط داشتیم میزان شجاعتمون رو می سنجیدیم و بعدشم این قدر آب می خوردیم و مسواک می زدیم که کل اپیتلیوم دهانی مون یه دور بازسازی شه واس خودش. 

جان خودم مسخره کنید دیگه خاطرات عمیق تعریف نمی کنم واستون. -____-


بش می گم از کجا یاد این افتادی حالا بچّه؟ می گه داشتم مسواک می زدم، دندونامو دیدم یاد اون زمان افتادم. چه خوب بودیم.

خدا به من رحم کنه اگه این فقط با دیدن یه دندون یاد اون زمان افتاده باشه!!! می دونی چه قدر بچّه بود؟ پنج شیش سال نهایتا!!!! داغونم کرد خلاصه. بقیه چیزا یادش نیاد یهو؟ 0-0

نظرات 12 + ارسال نظر
استامینوفن سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:12

عح عح چ حال بهم زن..
ببین با این بچه چ کارایی میکردی:/
حالا من خواهرم رو شکنجه ی روحی میکردم.الان ک از اون وقتا حرف میزنه خ دلم براش میسوزه..

شکنجه دون روحی مونم رو این بچّه خالی می کردیم راستش.
کلا میدان توپه واسم.

حالا فعلا که یادش افتاده حال کرده با این ورژن جسمی ش. روحی ها رو هم شاید حال کرده باشه، تو چه می دونی؟

Shay سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:12 http://florentino.blogsky.com

برادر فرنچ کیس چه طورن؟...آه رو جبران کردی خودت:دی
.
.
خو جونم برات بگه منم پنج شیش سالم بود با پسر داییم و پسر خاله م بازی میکردیم...بنده خدا ها رو بردم طویله لختشون کردم با طناب عین گاو بستمشون..بهشون کاه دادم خوردن..
حالا دکتر شده طرف..خخخخخ

آقا گفتم که اگه مسخره کنید دیگه خاطره ی عمیق شیر نمی کنم باهاتون ها.
مجازید که بخندید فقط، بشّاش بشید نصف شبی واسه فرداتون انرژی جم کنید از این وسط.

تو ک اصلا فقط برو که آه تو را می خواند. برو عیزم، برو.
کامنتت هم دیگه خیلی سنّت شکنی کردم جواب دادم. الآن می آن می گن فرق گذاشتی. نوبتیه، کامنتای قدیمی مونده همش هنوز. آه.
خیلی آه.
آه های عمیق و کش دار. از همونایی که شایان می پسنده.

Shay سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:13

آیدا ساعتا رو..خخخ

آه.

استامینوفن سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:14

عه ساعت کامنت من و شای

فکر کنم دیگه لازم نباشه اینترفرون ترشّح کنه. الآن کاملا حلّه دیگه. دو تا سلول ویروسی همه چی تموم. جان. یو هاهاهاهاه.

Shay سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:14

جلو زدم ازت...زودتر فهمیدم
.
.
کاپ قهرمانی رو رد کن بیاد فرنچ

یه دیقه تا که برم بیارمش.
.
.
آه. خیلی سنگینه. آااااااه. خودت بیا وردار ببرش.

یاقوت سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:19

سلام
وبلاگ جالبی دارین ... خیلی بانمک می‌نویسین.. طنزتون خاصه شبیه یه دوست وبلاگی که رمزی کرد وبلاگشو فقط خدا کنه پاقدمم برات بد نباشه

سلام و مرسی و ممنون،
و من به پا قدم و این ها زیاد اعتقاد ندارم راستش. به نوع خوبش می تونم اعتقاد داشتم باشم، ولی پا قدم بد بی معنیه برام.
خوش اومدی،
و حس می کنم بدونم که وبلاگ شهرزادو می گی نه؟
اون جا دیده بودم این هندل یاقوت رو که نظر می نوشت. ؛)
رمزی شدنش، حال همه مونو با هم گرفت. چه می شه کرد... حالا تا برگرده ما سعی می کنیم اداشو در بیاریم فقط، شاد بزنیم تا خودش بیاد سکان رو واقعنی دست بگیره. جدّی... می پوسیم ک اگه بر نگرده. هعی... ما رو خیلی خندونده. خیلی.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:35

نچ نچ من ویروسی نشدم:)

مشخصّه از هندل ننوشتنت.
تو خودت یه ویروس غریب ناشناخته ی مخصوص خودت داشتی از ابتدا. الآن اون از بقیه ی ویروسا محافظتت می کنه گویا. حالا بیمی نیس وقت زیاد است...
هرچند من که دارم نشانه های ویروسی شدن رو می بینم کاملا ذره ذره. تو داغی نمی فهمی الآن.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:38

حالا ان شاءالله یکم بزرگتر ک شد حال کردن رو نشونت میده:/

خوب طبیعتا منم بزرگ تر می شم دیگه نه؟
رو دست من که نمی زنه. ؛)

[ بدون نام ] سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:41

چ ویروسی؟!؟

نوشتن هندل از حوصله ی من خارج ه :)

ویروس هندل ننوشتن.

اکی به هر حال گفتنی ها رو گفتیم، بپّا دوباره ویروسی نشی پس. خخخ.

یاقوت سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:50

من یه ذره نه زیادی بیسوادم این هندل چیه اونوقت؟
اره شهرزاد ... هیع..

نه بابا ما زیاد خارجکی بازی در می آریم غمت نباشه. :)))
همون نام نویسنده رو می گیم هندل. همون جایی که جلوش می نویسید یاقوت مثلا.

پلا سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 07:56

عه کدوم شهرزاد؟آدرسش رو میذارید؟

شهرزادی که من می شناسم. :دی
اینجا:
http://sh9.blogsky.com/
البتّه آقا قرار بود ما تو کار تبلیغات وبلاگ و این ها نباشیم، ولی دیگه وقتی همچین کامنتی می ذارید چه کنم... امان.

یاقوت سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 10:03

وای بر من ... گفتم خانمه حاجیه است احتمالااشتباه تایپی شده یا اصطلاح جدید شما نسل جدیداست باید می دونستم خارجکی نام نویسندست .. خارجکیتون مستدام...

آقا من این کامنتتون رو نمی تونم درک کنم متاسفانه زیاد. :)))) گیج شدم. حاجیه خانم؟ چرا اینجا استیکر چادر نداره؟ :))) خیلی نفهمیدم.

ولی نمی دونم فکر کنم کلا بد توضیح دادم و شاید یه درصد متوجّه نشده باشید. دوباره توضیح می دم.
Handle. اسم یک آدم نویسنده نیست. هندل یک کلمه س. به معنای اسم مستعار. مثلا الآن توی این سایت، شما خودت هندلت یاقوته، من هندلم کیلگاراست، دیگه عرض شود که هندل شایان داریم، استامینوفن داریم. چیزیه که می نویسیم اون بالا و باهاش تو دنیای مجازی شناخته می شیم.
یا مثلا اگه من از کسی بپرسم چرا هندل نداری؟ یعنی چرا اسم نویسنده رو خالی گذاشتی که شناسایی ت برام سخت بشه و گیج شم؟
وقتی به یه بازدید کننده می گم چه هندل قشنگی، یعنی اسمی که اون بالا نوشته شده برام جالب بوده و هیجان زده م کرده.
هندل می تونه اسم دنیای واقعی تون باشه، یا هر عبارت من در آوردی دیگری: دراکولا. پسر تنها. میم. عدد ۹. نقطه. ناشناس. هر چی که فکرش رو کنی.

خارجکی شده ی همون نویسنده س. کاش خوب توضیح داده باشم. چون واقعا در عین سادگی در عمل کار سختیه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد