Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

هاهاها سوختی کیلگ

فردا یک نوامبر نیست.

فردا سی و یک اکتبره بد بخ.


شایدم روح ها اومدن به مناسبت هالووین تسخیرم کنن امشب...

.

.

.

خب فردام دیگه پر شد. 

الآن با روح ها مذاکره کردم،

قرار شد به عنوان اژدهای نفس آتشین،

فردا با ساحره های جارو سوار،

 و کدو تنبل های خبیث،

و مومیایی های باند پیچی شده،

و اسکلت های خون افشان،

و زامبی های مخ در دهان،

و گرگینه های زوزه کشنده ی آب از دهان آویزان،

و عنکبوت های پشمالو پا،

بریم پدر پدر پدر پدر پدرسوخته ی همه ی اینایی که امروز اینجوری باهام تا کردن رو در بیاریم از ترس بمیرن. حتّی شما دوست عزیز...


به قول محسن افشانی... زخمی شون می کنیم.

این نوع از زخمی کردن مد روزه. دیگه خطرناک تر از این  پیدا نمی کنید تو عالم. اونم تو شب هالووین.

محسن افشانی وار زخمی تون می کنم. ببین کی گفتم.

مگه شوخیه؟

می گن پا رو دم شیر نذار...

جدّی چی پیش خودتون فکر کردید که اومدید با دم اژدها ور می رید؟

نه واقعا دم اژدها؟

دم اژدها؟

دُمِ ...؟

نظرات 6 + ارسال نظر
شایان دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت 22:13

شفای عاجل یا الله...

خدا خدا شفا شفا.
شفا شفا خدا خدا.

عایدة دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت 22:48

o.0

O.0

شن های ساحل دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت 23:29

موفق باشی: )))))))
ساحره جارو سوار!!!اون جاروی من کو؟:))))))

خدا. :))))
می سپارم بچّه ها برات نیمبوس دو هزار بیارن.

ولی راستش من هیچ وقت نفهمیدم چرا برای نویسنده های فانتزی ساحره ها ترسناک ترن و جادوگر ها به اون اندازه خبیث نیستن. چون تو دنیای واقعی نژاد نر وحشی تره، تو جادوگری همیشه ساحره ها وحشت ناک بودن ولی.

شن های ساحل سه‌شنبه 9 آبان 1396 ساعت 00:41

چون افسانه ها ریشه از واقعیت دارن توی قرون وسطا فکر کنم حدود قرن 1500 میلادی کلیسای کاتولیک خیلی بی راهه رفت اون زمان کلیسا به مردم زور میگفت و پادشاهی و پاپ از مردم پول سنگین می گرفتن فکر کنم همون حدودها بود مارتین لوتر اومد جهنم خرید که بقیه برن بهشت..خلاصه هرکسی می تونستن با پول می خریدن یا همدست خودشون میکردن ولی خب ارزش زن ها کمتر بود پول خرج نمی کردن برچسب ساحره می زدن و می سوزوندشون برای همین چون مجازات سنگینی داشته توی افسانه ها مونده بصورت داستان

مرسی اطّلاعات، ایول.

شن های ساحل سه‌شنبه 9 آبان 1396 ساعت 22:53

در راستای این پست اولش بگم صرفا اومدم پز بدم ایشالله قسمت شما هم بشه بطلبتون هالوین پارتی بری که خیلی میچسبه یه گریمی کردم امشب از شخصیت های دارن شان ترسناک تر شدن:)))))))))
میخواستم این حجم زیاد ذوق مرگی با یه نفر دارن شان خون شریک بشم: ))))))

ای وای. :))))
دوستان به جای ما.
آره شنیدم برگزار می کنن هالوین پارتی. تو اینستاگرام چند تا عکس دیدم ازشون.

باحاله ای کاش ما هم به صورت کشوری داشتیمش، بش می خوره خیلی فان باشه و خوش بگذره. کلا من از هر جور جشنی استقبال می کنم.

خود دارن که ساده ترین بود و اصلا ترسناک نبود.
از شخصیت ها راستش من فقط از یکی شون می ترسیدم که آدم خوار بود. با بقیه شون اکی بودم نسبتا.
ولی خوش سلیقه ای.
منم اگه بودم ذوق می کردم. یه شب تمام دیوونه ی درونت رو رها کنی هر جور می خواد رفتار کنه و خللی هم کسی وارد نکنه بهت چون شب هالووینه.
کاش هر شب هالووین بود.

الآن داشتم انتخاب می کردم دوست داشتم شبیه کدوم شخصیت کتابا در بیام. ونچا رو یادته؟ اعلی حضرت مارچ. با موهای سبز و بدن آفتاب سوخته و شوریکن های طلایی روی کمر. من خود خود ونچا می شدم. دیوونه ترین پادشاه سرزمین اشباح.
با دستم هم رو موهام تف می مالیدم.

شن های ساحل جمعه 12 آبان 1396 ساعت 00:44

ای جان بیا بشین خودم موهات سبز رنگ میکنم: ))))
یکی از دوستام از علاقه زیادش به کاراکتر لارتن موهاش نارنجی کرد:))))
کلا زیاد با من نگردی بهتره من دوز دیوانگیم بالا از نظر بقیه:)

نچ طبیعی نمی شه اونجور.
باید اون قدر نرم حموم که خودش کپک بزنه.
یه چهار ماه قبل از اینکه به پارتی دعوتم کنی بگو که دیگه حموم نرم یه سبز لجنی خوش رنگ ونچایی دربیاد از توش.

از ونچا که دیگه دیوونه تر نیستی، از خودمونی بابا.
شاعر می گه دلا دیوانه شو، دیوانگی هم عالمی دارد.
جدّی این دنیا چیش منطقی ه که بخوای توش اتوکشیده و عقلایی رفتار کنی؟ حداقل با دیوونگی می شه انتقام گرفت...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد