Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

ورزش

   راستش اینه که برای مدّت خیلی مدیدی یعنی حدود شش ساله که سر تیپ و قیافه م هیچ سختی ای به خودم ندادم. همیشه خیلی راحت به خودم گفتم خوب همینه که هستم به هیچ کسی هم مربوط نیست اندام خودمه. هر وقت دلم خواسته پر خوری کردم در حد انفجار، هر وقت عشقم کشیده به خودم گشنگی چهل و هشت ساعته دادم واسه ی تنبیه. هر وقت رو مودش بودم سر کلاس ورزش های دانشگاه که جزو اخیر ترین تجربیاتم از ورزش بوده و به یک سال و اندی پیش بر می گرده یکّه تازی کردم و به بدنم فشار بیش از حد آوردم در حدّی که بعدش رسیدم خونه و تا دوازده شبش بیهوش شدم، هر وقت هم خسته بودم، خودم رو از دست و پای مربّی ورزش گم و گور کردم و رفتم یه گوشه دویدن های بقیه ی بچّه ها رو نگاه کردم و به ریششون خندیدم.  


   یه مدّتی هم به صورت کاملا انتخابی دلم خواست بعد از ظهر ها توی کلاس فوتسال دانشگاه شرکت کنم که خوب فکر کنم بقیه خیلی خسته بودن و نهایتا پنج نفر جمع می شدیم. الآن که همونم ول شد با وجودی که خیلی به من کیف می داد و کاملا از نظر جسمی و روانی تخلیه م می کرد. ولش کردم چون دیگه هیچ سالن فوتسالی که نزدیک و ارزون باشه حول و هوش خونمون پیدا نمی کنم و دانشگاهم رو هم که عوض کردم و اینجا دیگه رسما همه مثل خمیر نونوایی می مونن و حال ندارن اکثرا و ترجیح می دن مثل مرده ها دو تا سیخک هندزفری بکنن تو گوششون به جای اینکه ورزش کنن. دانشگاه هم هزینه نمی کنه ازین کلاس ها بذاره واسشون چون متقاضی چندانی نیست. 


   در مورد منم که واقعا به وقت و هزینه ش نمی صرفه که برم تا اون سر تهران. البتّه این جمله حرف مامانمه که باید پولش رو بده، حرف من نیست. :))) به من باشه می گم به خاطر علاقه م به یه رشته ی ورزشی خاص حاضرم برم اون سر تهران ولی خب شرایطم اینه در حال حاضر و چه بخوام چه نخوام باید باهاش کنار بیام چون کسی بهم پول نمی ده. دو تا رشته ی دیگه رو هم فوق العاده دوست دارم  و تا حدّی دنبال کردم و حالا دوست دارم فوق تخصصّی دنبالشون کنم که مثلا نمی دونم بعدش برم تیم بشم تو این رشته ها و مدال بگیرم و مسابقه بدم و  این جورخیال بافی های خام. یکی شون هندباله و دیگری هم شنا. هندبال اصلا کلاس آموزشی ش پیدا نمی شه، اون یکی هم که قیمت استخرتفریحی روزی پنجاه تومن! آدم حیفش می آد.


   مشکل اینه که کلاس های رشته های ورزشی رو بر اساس متقاضی برگزار می کنن که خلاصه ش عموما می شه بدن سازی، والیبال، بسکتبال. راستش من با هیچ کدوم ازینا مشکلی ندارم و می تونم با توجّه به هزینه ای که می تونم خرج کنم برم توی یکی از همینا که قدم به قدم نزدیک خونه مون پره عضو بشم. یه مدّتی تو سوم دبیرستان حتّی  سر اینکه من یار کدوم تیم والیبال مدرسه مون باشم دعوا می شد. :))) ولی خوب به اون صورت علاقه ای ندارم به این ورزش های روتین. اینقدر از پیش دبستانی یه توپ بسکتبال دادن زیر بغلمون و هی هرچی می شد می گفتن برید پشت تور والیبال بازی کنید که واقعا انگیزه ای برای دنبال کردنشون ندارم دیگه. 


   این چند تا پاراگراف بالا، توجیه و علّت آوری مختصری بود مبنی بر این اخلاق من که به خودم بگم: "به درک حالا انگار می خوام با تیپ و قیافه ی خوش فرم به کجا برسم!" گور پدر ورزش و تغذیه...

   

   من هنوزم این عقیده م رو دارم ولی نمی تونم منکر این بشم که صبح های زود که پیاده می رفتم دانشگاه تو این یک سال، وقتی مردم رو می دیدم که به صورت انتخابی از خواب شش صبحی شون می زنن (در صورتی که ما به خاطر کلاسا مجبور بودیم بیدار باشیم.) و همراه هم ورزش می کنن، ته دلم همیشه تحسینشون می کردم. اوّل دو سه تا فحش می دادم که آخه مگه کلّه تون بوی قرمه سبزی می ده بگیرید جای من بخوابید تو رو خدا من دارم از بی خوابی می میرم! ولی ته ته ته ته دلم با خودم می گفتم آفرین به این اراده تون.


مثلا یه زوج نسبتا جوونی بودن که هر روز صبح توی یه نقطه ی مشخصی از مسیر من، بدمینتون بازی می کردن. یعنی توی روزی هم که باد می اومد اینا مصرّانه ادامه می دادن به تکون دادن راکت هاشون تو ساعت هفت صبح. متاسفانه خانومه اصلا وارد نبود و توپشون یکی در میون می افتاد رو زمین. یک بار نزدیک بود با راکتش که عین دیوونه ها برای گرفتن توپ توی هوا تکونش می داد، صورت منو رنده کنه و جان سالم به در بردم.  ولی الآن دارم آخرین روزی که دیدمشون روبا اوّلین روزی که دیدمشون مقایسه می کنم. خیلی پیشرفت کردن تو همین مدّت نه چندان بلند. 


یا مثلا یه پیر مردی بود همیشه توی یه تیکه ی مشخّص از چمن ها تشک پهن می کرد با صدای بلنننند آهنگ می ذاشت و ورزش می کرد. 


چند تا خانوم بودن بی خیال حجاب و همه چی در می اومدن بیرون و می دویدن با هم و کلّی می گفتن و می خندیدند و فاز دنیا رو می بردن چون اون وقت صبح کسی نبود سیخ کنه تو جونشون.

دوچرخه سوار ها هم که فاز مخصوص خودشون رو داشتن همیشه.

خیلی ها بودند خلاصه. با تیپ و قیافه های مختلف ولی هدف مشترک ورزش.


منتها هیچ جوونی توشون نبود. این بود که منو اذیّت می کرد. چرا یدونه جوون تو رنج سنّی زیر سی سال نباید توی این قشر آدم هایی که برای سلامتی شون ارزش قائل هستن باشه؟ چرا تا پیر شدیم باید یادمون بیفته آخ ورزش هم خوبه؟ چرا اوّل باید خیالمون از همه چی راحت شه و بعد بیفتیم دنبال روش زندگی درست؟ چرا باید زمانی که جوونیم این قدر بی اهمیت باشیم و از بدنمون کار بکشیم و به کفشمون نباشه و بعد که پیر شدیم بخواییم دغدغه ی شش صبح تو پارک بودن رو داشته باشیم؟


   من ازهمون زمان که اینا رو می دیدم با خودم عهد کردم در اوّلین فرصتی که دم دستم اومد این عقده رو شده لااقل از ذهن خودم باز کنم و نشم مصداق یکی از همین آدم های پیری که می بینم  انگاری از ترس مرگ می آن ورزش می کنن! من دوست دارم تو اوج جوونی م ورزش کنم چون روش درست زندگی همینه. چون بهش نیاز دارم که تخلیه بشم. چون بر خلاف خیلی ها از ورجه وورجه کردن و بالا پایین پریدن و پرانرژی بودن و شر بازی در آوردن خوشم می آد و نگرش مثبتی بهش دارم و حتّی وقتایی که دیگه حس کردم هیچ جوره نمی کشم با نیم ساعت بالا پایین پریدن با آهنگ یا دوچرخه سواری تونستم خودم رو آب بندی کنم خیلی راحت. شاید ظاهری که الآن دارم شبیه آدم های ساکت افسرده ی شکست خورده ی انرژی ته کشیده ی باتری تموم کرده باشه ولی نگرش درونم این نبوده هیچ وقت. به این دلیل ها تصمیم گرفتم الآن که سرم خلوت تره استارت این عادت رو توی زندگی م بزنم و تا آخر عمرم هم با خودم داشته باشمش. 

 نه اینکه فکر شکم ورقلمبیده م باشم که هر روز هم ور قلمبیده تر می شه و از ترس قضاوت بقیه یا خوش تیپ نبودن یا پذیرفته نشدن تو جمع به ورزش کردن بیفتم.


   با توجّه به امکاناتی که دارم، می خوام خودم تنهایی هر روز تو خونه ورزش کنم چون خوب محیط بیرون خونه عصبی م می کنه با توجّه به مشکلی که من تو ارتباط بر قرار کردن با بقیه دارم و نمی خوام خودم رو زجر بدم. یه زمانی رو هم در نظر می گیرم که کسی خونه نباشه و نخوام به بقیه توضیح بدم چرا دارم روش زندگی م رو عوض می کنم. 

 یه اپلیکیشن دانلود کردم و توش تمرین های ورزشی خیلی متنوّعی داره و مثلا می تونه برنامه ی روزانه بچینه برای ورزش کردنت با توجّه به توان بدنت. از امروز من به اپلیکیشن دستور دادم که می خوام مثل رونالدو تمرین کنم روزی حدود یک ساعت. 

الآن که دارم اینو می نویسم عرق داره از سر و روم می چکه، چهل دقیقه تمرین کردم و نتونستم تمام تمریناتی که بهم می ده رو تموم کنم و نفسم هم به شماره افتاده و دیگه نمی کشم بیشتر که ادامه بدم. به هر حال من خیلی وقت هست از میادین فاصله گرفتم و یهو نباید این حجم از فشار به قلبم وارد شه یهو می افتم از هول حلیم تو دیگ سکته می کنم. اینم  از همین روز اوّل می خواد از من یه رونالدوی تمام عیار بسازه.


خیلی اعصابم خورد شد.

یعنی اصلا غمم گرفت. یک دونه، تو بگو یک دونه شنا نمی تونم بزنم. قبلا ها قهرمانی بودم نمی دونم چه به سر این بدن اومده.  اپلیکیشن بهم پیام می ده، حالا نوبت شناست. آماده شوید ده عدد شنا بروید. بعد من این طوریم که آخه لامصب من یدونه ش رو هم نمی تونم بزنم، ده تا از کجام دربیارم؟  ولی خوب به غیر از شنا با بقیّه ی تمرین هاش مشکل چندانی ندارم. 

دیگه تو این چهل دقیقه هر وقت چشمام سیاهی می رفت، برا خودم می نشستم آب می خوردم و یه آهنگ گوش می دادم تا نفسم جا بیاد و دوباره ادامه می دادم. دقیقه ی چهل و دو بود حدودا، اپلیکیشن بهم پیام داد که تمرین کننده ی گرامی، قسمت اوّل ورزش ها تمام شده، می توانید حدود یک دقیقه استراحت بنمایید و کمی آب بخورید. اون جا بود که دیگه رسما می خواستم بشینم بزنم تو سرم. من هر چه قدر دلم خواسته بود استراحت کرده بودم و آب ها سر کشیده بودم و اپلیکیشن انتظار داشت مداوم تا همون لحظه به ورزش پرداخته باشم.


خلاصه اینکه هدف جالبی برای خودم پیدا کردم، ولی مثلا دارم فکر می کنم اگه دیگه هیچ وقت نتونم مثل وقتی که ابتدایی بودم شنا بزنم چی؟


اپلیکیشن رو تست می کنم، مفید بود معرفی می شه رو بلاگ اگه منو به کشتن نداد.


*یه روزی هم احتمالا می آد به یه در آمد ثابتی برای خودم رسیدم، بعد اون روز با خودم فکر می کنم آخه الآن دیگه با این ریخت و قیافه منو چه به مسابقه ی هندبال و استخر؟ مگه بچه ی بیست ساله ام؟ و دلم می گیره. از الآن هم دلم واسه ی همون روز گرفته یعنی. روزی که دیگه جوون نباشم و بدنم تباه شده باشه ولی پول داشته باشم. همین جوری ش هم که سنّ تقویمی م بیست ساله، بدنم، قلبم، ریه هام، هیچ کدوم طبق انتظاری که از یه فرد بیست ساله می رن کارایی ندارن. وای به حال اون روز. دردناک.

نظرات 4 + ارسال نظر
آیدا شنبه 7 مرداد 1396 ساعت 16:23

اسم اپ رو بگو لطفا؟برای ios یا اندروید؟(میدونم که تو پست نوشتی بعد از اینکه تستش کردی میای معرفیش میکنی اما حس میکنم یادت میره)

می دونم می دونم. اینقدر وعده وعید دادم و نیومدم عملی کنم که خودم هم می دونم الآن چه احساسی دارین نسبت به حرفام. :))
تازه بحث فراموش کردن هم نبوده عمدتا. اگه هم بوده نهایتا بیست درصدش فراموش کردن بوده!
بیشترش به علّت روی مود نبودن و تو فاز نبودن بوده. یعنی خوب خیلی حسّی بهم الهام می شه الآن باید فلان کار رو انجام بدی و اگه الهامه نیاد سراغم کار ها رو هم انجام نمی دم دیگه چون فکر می کنم اونی که می خوام نمی شه. :))
به هر حال باید یه روزی ترک کنم این عادت ضایعم رو.

اسم اپلیکیشن : Nike+ Training Club
سیستم عامل: اندروید (و نمی دونم آی او اس رو حقیقتا یه سرچ بدید مشخّص می شه.)
امتیاز: چهار و نیم ستاره از گوگل پلی
و اینکه به عنوان یوزر یک روزه راضی هستم هرچند الآن دست و پام به طرز مسخره ای درد می کنه. :|
توضیحات اجمالی:
یکم حجمش زیاده برای دانلود کردن.
و البتّه از معایبش اینه که بعدش هم که انتخاب می کنی برنامه ت رو، باید برای هر تمرین که قراره بهت داده بشه یه فایل ویدیویی رو بذاری دانلود شه که اونم طول می کشه. ولی چون هر حرکت رو تصویری کامل توضیح می ده چه جوری انجام بدی به شخصه راضی ام ازش و البتّه من خودم سرعت دسترسی به اینترنتم زیر خط فقره شاید اینایی که گفتم رو حس نکنید هیچ وقت.
یه چند تا تمرین اوّل رو هم که دانلود کنی، چون بقیه ی روز ها تقریبا همون ها تکرار می شه روند دانلود کردنت خیلی راحت تر می شه.
خودش هم که توش تاکید کرده زیر نظر کمپانی نایکه. حالا نمی دونم این چه قدر می تونه براتون محرّک باشه.

شایان یکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت 01:43

عرضم به حضورت من بیست روزه شروع کردم تقریبا دارم ورزش میکنم خیلی باحاله. میرم بدنسازی..البته هدف خاصی ندارم..میرم چارتا وزنه میزنم یکم ملتو میبینم میخندم..برمیگردم..حالا دروغ هم نگفته باشم هدف دارم یکم..میخوام وزنم سه رقمی شه زورمم برسه قوطی رانی رو یه باره با مشت مچاله کنم.
ولی خداییش خجالت بکش. یکم زور بزنم ورزش کن..مرتب ورزش کن. گور بابای سلامتی و بدن خوب. وقتی ورزش میکنی اعتماد به نفس میگیری..کلا حال میکنی با زندگیت

به محض رسیدن به هدف عکس قوطی مچاله شده لطفا هرکول جان.
البته این خیلی زور نمی خواد ها، بیشتر باید نیرو رو در جهت درست وارد کنی.
من دیگه دارم نهایت زورم رو می زنم این از توم در اومده، فکر کنم پیر شدم. تا الآن که اتّفاق خاصی نیفتاده. هم چنان نمی تونم شنا بزنم. فقط دست و پام رو له و لورده کردم رسما. یک قدم بر می دارم کل دویست و شصت تا عضله م با هم می گن آخ ولش کن نرو کیلگ بشین زمین دهن ما رو سرویس کردی این چند روز.
خلاصه اینقدرررر حال می کنم با زندگی م در حال حاضر!!! هر دردی که می کشم ممد حیات است اصلا.

امیر سه‌شنبه 10 مرداد 1396 ساعت 20:06 http://seire-takamole-man.blogsky.com

اسم اپلیکشنو از تو نظراتت پیدا کردم و زدم دانلود شه

واقعیتش وقتی اون حسرت هایی که ممکنه تو پیری واسه ی ورزش نکردن تو جوونی بخورم رو بهشون فکر میکنم منم مثل تو خیلی ناراحت میشم

افسوس خوردن خیلی بده

منم سعی میکنم الان که بیکار و علافم یکم بیشتر به فکر ورزش باشم

باتشکر از یادآوریت ;)

رسما لوش دادم رفت دیگه. فکر کنم انگیزه ی معرفی اپلیکیشن توی یه پست جدا، کلا از سرم پرید! :)))
نکته ش اینه که گاهی حسرت تنها ماده ی موجوده برای خوردن، نیس؟ :))
با هم می خوریم.

شایان پنج‌شنبه 12 مرداد 1396 ساعت 22:32

ورزش کردن اولش اینجوریه..کلا همه جات درد میگیره. عادت میکنی بعد یه مدت. ادامه بده..تو میتونی. یه بشکه هایی میبینم تو این بشکه..در حد فاجعه. یارو لخت میشه..به دور پلاستیک میپیچه دور خودش..بعد تی شرت بعدم گرمکن تا لاغر شه..فک کن هم وزن تو چربی داره فقط!

:)))
بشکه اندر بشکه.
الآن دیگه خیلی قوی تر شدم. یه درد مداوم ولی خیلی کمتری تو دست و پاهام دارم. راضی ام آقا راضی ام.
امیدوارم کردی کلی. سپاس!!!
فکر کنم دیگه وقت مچاله کردن قوطی رانی فرا رسیده برام. :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد