Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

کرختی

  همین امروز ایزوفاگوس تو کتابی که خونده بود به واژه ی کرخت برخورده بود و اومده بود در حالی که خواب بودم بهم سقلمه می زد و می پرسید یعنی چی.

من که خواب بودم یادم نمی آد ولی خودش می گه بهش جواب دادم یعنی مقاومت!

احتمالا ضمیر ناخودآگاهم بوده. چه ضمیر ناخودآگاه خنگی...

کرختی یعنی حس همین چند لحظه پیشم که صدای خاله م رو از پشت تلفن شنیدم.

کرختی یعنی حس من از زمانی که پست قبل رو نوشتم، تا الآن.

من خیلی کرختم، همین الآن یهویی.

قدر داشته هامون رو بدونیم. بدون هر گونه شعار دادن می گم.

حس قشنگی نبود. خیلی داشتم خودم رو کنترل می کردم که از هم نپاشم. براتون می خوام هیچ وقت همچین حسّی نیاد سراغتون. هیچ وقت. هیچ وقت. هرگز.

آدم زیر درد جسمانی استخوناش له شن، ولی اینجوری با روح و روانش بازی نشه.

من دقیقا تا اونجاش رفته بودم که می ریم جنازه های این هفده نفر کشته شده  ی حادثه ی تروریستی رو نگاه می کنیم که ببینیم خاله م جزوشون هست یا نه. دیگه خیال بافی های بیشتر وقت نشد خوشبختانه.

 سرم خیلی بیشتر از پست قبل درد می کنه، الآن دیگه داره می ترکه در واقع. ولی لبخند دارم رو لبام. 


چه بازی عجیبیه، نه؟ تو هیچ دلیلی برای لبخند زدن پیدا نمی کنی تو زندگیت، می آن یکی از داشته های عادی ت رو برای یه مدّت کوتاه ازت می گیرن، دوباره بهت پسش می دن. حالا علاوه بر چیز هایی که از قبل داشتی، یه لبخند گنده هم داری در صورتی که شرایطت هیچ فرقی نکرده. سیاست مدار ها خیلی می تونن از این قاعده واسه حکم رانی شون استفاده کنن. هرچند بازی کثیفی ه.


الآنم دارم می رم یکم با ایزوفاگوس پس بازی کنم ببینم خوب می شم یا نه. امشب رو انصافا گور پدر درس و امتحان.

نظرات 1 + ارسال نظر
شن های ساحل جمعه 19 خرداد 1396 ساعت 01:31

خدارو شکر که حالشون خوبه: )

حقیقتا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد