Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

یه امشب شب عشخه

بابا اصلا همه تون از بیخ بیایید بغلم علی الحساب تا وقتی که ببینم فردا چی می خوام براتون بنویسم.

پست اصلی م رو فردا می نویسم ها، الآن خیلی مغزم درست دستور صادر نمی کنه و نمی ذاره یه پست بی نقصِ شکیلِ دهن پر کنِ فک افکننن در شان بیست و دو ساله های شاخ بنویسم.


این یکی فعلا  از جهت ice breaking مثلا. :دی

این آیس برکینگ مد نبود قبلا ها! جدیدا مد شده دیدم هر کارگاه و سمینار و ایونتی که می گذارند، چند ساعت اولش رو جهت شکوندن یخ (ice breaking) مخاطب درنظر می گیرند.


کامنت های تبریکتون رو نگه دارید هم چناااان. فعلا یخ هاتون رو بشکنید، که هم اسفنده، هم منم، هم همه چی.

از دوازده شب تا حالا دو تا خبر توپ بهم رسیده که مدت ها دغدغه مندش بودم و  اصلا رفتم فضا فیششششت. (این طوری بودم که واو قطعا تلاقیه فقط به خاطر روز کذایی دوم اسفنده.) خلاصه واقعا گودزیلای خیس زونا گرفته ی قانقاریا زده هم بدی بهم الآن بغلش می کنم. شما که جای خود دارید واقعا.

بیایید وسط، پارتیه.

دیش دیش دیش.

من دارم از خواب می میرم و از شدت خواب، چشمام با مدخل آبشار نیاگارا پیوند خورده ولی دیگه واقعا زشت و عیب  و خیلی مایه ی خاک بر سرم بود که بیش تر از این خالی بمونه اینجا. اونم امشب.

یک پست پر از خمیازه، کش و قوس، دهن دررره، چشم های اشکی و این ها تقدیمتون می دارم. 


سر اومد زمستووووووووووون،

شکفته بهارووووووووووووووون،

گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزوووووووووووووون.


- بو بکش بو بکش. کشیدی؟

- کشیدم.

- هیسسس. گوش کن. گوش کن. خوب گوش کردی؟

- گوش دادم.

- چشات چرا بسته ست. چشاتو باز کن خره! یه طوری که رگ های زیر پلکت مشخص شن. خیره نگاه کن. الآن خیره ای؟

- خیره ام.

- تو نباید یادت بره آخرین لحظه های بیست و یک سالگی بودن چه حسی داره، خب؟ خوب گرفتی چی گفتم؟

- آره. حس خر ها.

من یه خر تمام عیارم. بهم بگو کدوم خری بلده مثل من یه خر تمام عیار باشه. اتوپایلوت. شدیدا اتوپایلوت.