Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

رخش سفید ابرو پریده

نمی دونم کدوم خری به ماشینم زده در رفته. بالای کاپوت سمت شاگردم غر شده رفته تو. 

این رسمش نبود اقای مجری... این رسمش نبود شما این قدر بی وجدان و ترسو باشی. این رخش تمام  دارایی دکتریه که هر روز باهاش تا بیمارستان رفته و برگشته خونه!


پ.ن. بعد یادمه من یک بار داشتم دور می گرفتم، خیلی تنگ بود کوچه حس کردم کمر پراید گرفت به پلاک یه تویوتا! هرچی نگاه کردم اثری از خش و اینا ندیدم، ولی بازم روی شیشه اش شماره ام رو گذاشتم. بعد که واسه بقیه تعریف کردم که اره شماره گذاشتم و اینا، بابام از استرس تشنج کرد مامانم رفت زیر سرم! اینقدر عصبانی شدند و نصیحتم کردند که "اخه یابو وقتی نزدی به ماشین مگه کرم داری شماره گذاشتی این تیوتاعه شوخی نیست دلت خواست گرفتی شماره گذاشتی روش فردین؟ دیوونه ی زنجیری! هر اینه اش بیست میلیونه بعد تو حس کردی که ماشینت گرفته شماره گذاشتی الان هر مشکلی داشته باشه ماشینش می ندازه گردن تو و خودت باید  از حقوق هات بدی وقتی گند می زنی الکی شماره می گذاری واسه ملت و فلان و بهمان." خلاصه منو از هرچی درست کاری و صداقت بود منصرف کردند این قدر نق زدند.

ولی حالا این عمو ماشین منو... رخش سپید منو واقعنی  غر کرده نهایتا به هیچ جاش نبوده و فرار کرده. بی انصاف. ای بی انصاف.

آرزو می کنم ابروت (به انتقام ابروی ماشینم) پاره بشه یه روز برگردی زیر دستم بخیه ات کنم. بدون لیدو! به چشم تلخ نشه.