Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

کادوی رسمی

حالشو داشتید بهم  بگید ببینم کادوی رسمی برای کسی که خیلی مدیونشیم با بودجه ی دانشجویی نهایتا در حد پانصد چی بگیریم؟

دارم سکته می کنم لعنتی چه کار سختیه.

خودم فعلا دارم در معرق و منبت و فیروزه کاری و مجسمه و تابلو سیر می کنم (خیلی این هنر ها به دلم می نشینند) ولی هرچی طرح بیشتر می بینم هم استرسم بیشتر می شه هم گیج تر می شوم.

یک تابلو کاشی خطاطی دیدم چشمم رو گرفته تا حدی، رویش نوشته "علت عاشق ز علت ها جداست." و خب این حقیقت که من عاشقشم بر هیچ کس پوشیده نیست ولی نمی دونم خوبه؟ خوب نیست؟ لوسه فکر کنم.

از بابام می پرسم می گه تابلو جذاب نیست مستعمل می شه بعد مدتی. و مثلا تندیس یا گلدان یا قنددان میناکاری بهتره.

از مامانم می پرسم می گه از همین صنایع دستی تو خونه که هی به ما کادو دادند، ببر کادو بده. (که تنفر دارم از این کار که کادوی یکی دیگه رو ببرم دوباره کادو بدم.)

از دوستم می پرسم، می گه سختش می کنی چرا ببر یک بسته سیگار کادو بده. (همه دوست دارند، ما هم دوست داریم!!)

خودم که الان دوست دارم درخت بائوباب کادو بدم اصلا. که مال یک سیاره ی دیگه باشه و هیچ کس مثلش رو نداشته باشه. یا بشینم کتاب بنویسم کتابه رو هدیه بدم. 

وضعیه ذهنم.


به نظرم هرچی یکی رو بیشتر دوست داشته باشی، کادو خریدن برایش سخت تر میشه.

اصلا انسان ها خیلی خنگند من نمی فهمم چرا باید با عملی مثل کادو خریدن بهشون ارادتت را نشان بدی. خوب بفهمند خودشون دیگه.

کادو که می خواهی بگیری هی با خودت می گویی... اگه خوشش نیاد چی؟ اگه مسخره باشه چی؟ اگه به حد کامل رسمی نباشه چی؟ خنک نباشه؟ لوس نباشه؟ اگه به خاطر رسمی بودن احساسم رو نشان نده چی؟ 



نازنیییین بیااااااااا. وقت غذا های به تعویق افتاده ست. ( یاد نگینی می افتم وقتی ولدی صدایش می زد!)



کادو خریدن با اختلاف یکی از مزخرف ترین کارهای دنیاست. تف بهش. هیچ دوستش نمی دارم.

تازه اون هم در این شرایط کرونا که نمی شه از نزدیک محصول را دید. من الان از پشت مانیتور چه جور انتخاب کنم؟ تا حالا به عمرم خرید اینترنتی نکردم و اصلا حس اون کور های داخل داستان مولانا رو دارم که یکی دم فیل رو می کشید یکی خرطومش رو.


کاش می شد همین الان خونم رو بکنم تو شیشه ببرم هدیه بدم. دیگه از خون داخل رگ ها که ارزشمند تر نداریم، داریم؟


پ.ن. شنیدین می گن پنگوعن ها می گردند زیبا ترین سنگ رو کادو می دهند به جفتشون؟ من اگه پنگوعن بودم، می زدم به دل دریا به هوای سنگ اقیانوسی زیبا، تهش اینقدر بین سنگ های مختلف گه گیجه می گرفتم که خیال جفت گیری به کل از سرم می پرید نهایتا تو دریا غرق می شدم با حجم سنگین سنگ هایی که تو جیبم گذاشته بودم و همه شون از نظرم زیبا بودند.


پ.ن. جدید. الان ساعت چهار عصره و من بعد از چک و چونه و خوردن مخ اطرافیانی که امروز بهشون دسترسی داشتم، فعلا قرار شده کیف پولی که همکار مادرم  خریده رو، ببرم کادو بدم. ینی تهش هم می خواهم کادوی یکی دیگه رو ببرم به یکی دیگه کادو بدم. مبارک باشه این حرکت چندش. البته تا دوازده شب به مرحله ی خرید تاج عروس می رسم احتمالا ایشالا با این روالی که پیش گرفتم.

حالم به هم خورد اینقدر سایت شخم زدم. به خودم اومدم دیدم دارم یه تاج عروس می بینم تو اینستاگرام، با خودم تکرار می کنم ارهههه این رو سر بره قشنگ می شه! یعنی فقط اوج تباهی رو بنگر.