Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

استپ - آزاد

خب نه واقعا حالا که حساب می کنم حوصله ندارم گیر بیفتم توی گنداب مرکز شهر با اون همه آدم. بگید اگه تصمیم جدیه از صبح درنیام کلا‌ با خیال راحت بپیچه بره پی کارش.

یعنی بدترین چیز اینه، لاین تنها، دم امتحان گیر کنم بین اون همه آدم تو اون شلوغی تو اون آلودگی با لباس زمستونی.

حتی فکرش هم قلبم رو درد می آره.

فوبیای اینکه تو اون محدوده گیر بیفتم وحشت زده ام می کنه. تنفر دارم از جای شلوغی که تنها باشم توش.

هیچ خری هم نیست از بچه ها خودم تنهام. عح.

آیا برم؟ آیا نرم؟

نمی شه هواشناسی یه جوری از وضعیت اعتراض فردا هم بگه اگه جدیه لشم رو خونه بگذارم بمونه؟

لعنت به مسیری که مترو خور نیست.

لعنت به تهران و ترافیک و ماشیناش و چراغاش و طرحش.

لعنت به بیمارستان و سیستم آموزشی ای که قلب طرح ترافیکه. 

گه بگیرن آدما رو که عین کلونی باکتری رشد کردن.

گه بگیرن مملکتو که تا تقی به توقی می خوره اینترنتش می پره.

گه بگیرن سوسول بچه های ما رو که عرضه و تخم تعطیل کردن یه کلاسو ندارن.

لعنت بزنن اون دانشکده رو با این برنامه ریزی هاش.

حالا بیایید پیشبینی کنم، این همه می ریم از امتحان می افتیم تهش مسیول بخش نمی آد خودش.

لعنت به... نمی دونم. لعنت به همه چی.