Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

جیبِ سُس ها

وای بچه ها دو سه  روزه یک بسته سس  سالاد فرانسوی ترکیده توی جیب جلویی کوله م .

اولین باری که فهمیدم شب بود، دست کردم تو کیفم کلید بردارم، دیدم وووو دستم لزج شد. رفتم زیر نور چراغ خیابون دیدم دستم سفییید شده، تا پنج دقیقه داشتم فکر می کردم چرا سفید من که غلط گیر ندارم!

بعدش که فهمیدم سُسه، تنها کاری که کردم این بود که منبع عفونت رو کمپلت در آوردم و پرت دادم داخل سطل آشغالی که کنارم بود.

و بعد از اون زیپ اون جیب رو تا الآن تماما بسته نگه داشتم.

هر روز صبح که نیاز دارم به کلید، اول یه دور جیب مذکور رو باز می کنم، بعد به خودم می گم آخخخخ عجب حواس پرتی ام من، این جیبه سُس هاست و درشو می بندم!

در مخیله م هم نمی گنجه چه واکنشی اون تو در حال رخ دادنه الآن، به هر حال هر چی هست من اصلا توش دخالت نمی کنم و می ذارم کائنات تو مسیر خودش جلو بره.

فرض کن یه سری کارت و پول و خرده بیسکوئیت و لام آزمایشگاه و کاغذ و قرص و تریدنت و دستمال کاغذی با سس سالاد فرانسوی داره هم می خوره اون تو هر بار! چه شود. سالاد امروز ظهرتون رو مهمون ما باشید. این جیب داره به عنوان جیب سُس ها اعلام استقلال می کنه کم کم... سفییید شده، می فهمی؟ سفییییید!


پ.ن. سوالم اینه که چرا خششششک نمی شههههه؟ هر بار لزج تر از روز اول! مگه سس بعد یه مدت نباید خشک بشه. ای آقا جان...!