Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

تهران نوردی

و من امروز، بدون هیچ آمادگی قبلی، پس از یک دعوای حاصل از دنده های چپ از خواب بیدار شده ی سر صبحی،  از خونه زدم بیرون و تهران نوردی کردم و شب کاملا سالم و سلامت رسیدم خونه.

 به خودم افتخار می کنم. خوش حالم.

شرق و شمال و غرب تهران رو در نوردیدم. هر جا عشقم کشید رفتم. از این میدون به اون میدون. از این منطقه به اون منطقه. تیپم رو مثل بچّه های تین کردم که بذارنش به پای بچّه بودنم و هر کاری دلم خواست کردم. هر کاری هم که نه... چون جامعه قانون داره. ولی خیلی از لاک خودم کشیدم بیرون. استرس تنها بودن، مسیر پیدا کردن و ارتباط بر قرار کردن با آدما رو به خودم وارد نکردم. به خودم گفتم اصلا امروز اومدم بیرون که گم بشم.به خودم گفتم که بیا و یه امروز حتّی به عوضی ترین های ممکن هم لبخند بزن. فکر کن عوضی نیستن. فکر کن تو انقلاب دزدی وجود نداره که دندون تیز کرده واسه قاپیدن گوشیت. راحت باش. به خودم گفتم  اومدم که به عنوان یه آدم دیگه برخورد کنم. عین یه توریست که با محیط آشنا نیست. به خودم گفتم اومدم که  خجالتی نباشم.  یکی دیگه بشم. امتحانی. و واقعا راضی ام از نتیجه ش. با یک دو جین آدم حرف زدم!!! با هر کی که عشقم کشید.  طوری که در لحظه ای از خودم پرسیدم  جدّی؟ به نظر می آد داری کم کم لاس می زنی با طرف کیلگ بی خیالش دیگه! حتّی هر سوال احمقانه ای که دلم خواست رفتم از بقیه کردم. عکس گرفتم از سوژه های مختلف.خاطره تعریف کردم واسه چند تا نا شناس حتّی. واو. خندیدم. رو به همه لبخند زدم. کلّی ادا در آوردم.  ادای مودب ها رو در آوردم. ادای لات ها رو. ادای دانا ها رو، ادای با فرهنگا رو. ادای بی شعور ها رو حتی. ادای جوون ها رو. ادای هزار تا پیرهن پاره کرده ها رو. ادای شجاع ها رو. ادای ترسو ها رو. ادای منظّم ها رو. ادای شلخته ها رو. و بیشتر از همه ادای به کفش نبوده ها رو.


بهم می گه دل گنده شدی کیلگ. واو. خب آره گویا. شدم که شدم. ولی می دونی چی ش کمه؟ یه اتفّاق بد که دوباره یکی بشم تودار تر از کیلگ قبلی. مرسی آدم های عزیز. یکم بیشتر به عوضی نبودن ادامه بدید. من می خوام باور کنم دنیا... قشنگه... و همه ی آدم ها... انسان هستن. و غرق بشیم در خوبی مطلق.