Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

سینه خیز به سبک نماینده ها

نماینده مون داره سینه خیز می ره. بیایید نگاهش کنید. هاها.

اخیش. دلم خنک شد. :{ پیش چیف خرابش کردم. و حدس بزنید کی دانشجوی محبوب چیفه؟ و چیفم زنگ زد شستش و بهم پیام داد نماینده الآن متوجه اشتباهش شده و سو تفاهم بوده. ببین دیگه چه قدر شسته اش که نوشته سو تفاهم بوده. یعنیا تا ته جیگرم حال اومد.

همون موقعی که به خیال خودش فکر کرد بچه مظلوم گیر اورده چون من نیو انترنم و بهم زور گفت، باید فکر اینجاش رو می کرد. باورتون میشه من داشتم باهاش متمدنانه (نمی دونم چه مرگیه فکر می کنم همه حرف حالی شون می شه در حالی که از وسط باغ وحش اومده کاملا زبان نفهمه)  صحبت می کردم گفت من نماینده ام هر کار دلم بخواد می کنم به من دستور نده!!! و گاوانه گوشی رو قطع کرد. این دیگه بدوی ترین رفتاره، قطع کردن گوشی! پوف. و در واقع در همون لحظه سند ذبح خودش را امضا کرد.

یعنی خدا دستش رو کرده داخل تاپاله ی گه، بعد گفته، خب حالا چی بیافرینم؟ بعدش نماینده ی ما آفریده شده.

توهم قدرت چه بر سر آدم می آره حالا اینکه نماینده ی یک روتیشن بیشتر نیست.

لعنت به کل وجودت مرد. از چانه تا عانه. ازت متنفرم. 

خب بیایید اعتراف کنم. من دیگه کم اوردم. نه به خاطر فشار کار. فشار روانی مسائل این روز ها اذیتم می کنه. کاش می شد چاقو بردارم همه شون رو ذبح کنم. و البته می دونید که دلش رو دارم.