Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

این آواز در حال پایان است، اما داستان هیچ گاه به پایان نمی رسد

گفته ی اود سیگما است، درست چند لحظه قبل از متلاشی شدن تننت در ابشاری از نور.

"ما برای تو آواز می خوانیم، دنیا برایت اواز می خواند تا به خواب بروی."

و تننت، دکتر دهم، اواز اود ها را داشت. اود ها برایش می خواندند تا دل کندن راحت تر بشود. او زیبا ترین، امن ترین، روحانی ترین و ارامش بخش ترین اواز جهان را در گوش خود داشت،

با این حال، کلمات اخر... اخرین کلمات، هیچ گاه از او یک مبارز شجاع که رو به روی مرگ می ایستد و مثل دوستی قدیمی دست در گردن او می اندازد، نساخت. او خودش بود. سرا پا تنها. بعد از نهصد و اندی سال، هنوز ترس و حسرتی امیخته با اشک غلطیده روی گونه ی چپ داشت:

:"من نمی خواهم بروم."


آبشار نور،

اخر زمان.


پ.ن. ولی خوب گند خورد به پستم. با یه احساس فرای بی نهایت توی یه فضای روحانی با چشم اشکی نوشته بودمش. عاشق این پستم بودم. الآن اصلا دیگه دوستش ندارم. شرح ما وقع، انچه زندگی به سر ما اورد. 

دور اتاق بچرخیییید

که پادکست جدید دیوید تننت با بیلی پایپره!

و ذوب شویم،

واااااااای.


Binge watchin قبل از اخر الزمان

آقا خیلی بهتر شدم. امروز کل دنیا را بر خودم بستم، نشستم یک رمان خواندم و دکتر هوی فصل دو ( محبوب ترین فصلم- دکتر دهم و رُز!) رو هم  تماما بینجی واتچ کردم،

آب روغنم تقریبا امد سرجاش و  الان حالا اقلا با ارامش تمام می توانم خاک بر سر بریزم برای شهریور!

فلج شده بودم چند روز! کاش زودتر این کار را می کردم. مثلا می ترسیدم یک روز را از دست بدم و از برنامه ی کاری و درسی عقب بیفتم، ولی به خاطرش روز های بیشتری را از دست دادم پشت هم.

برای من نه قرص و دارو جوابه، نه سیگار، نه غذا، نه سفر، نه هیچ چیز دیگه.

واقعا خوشحالم که با فانتزی ها و فکر کردن به دنیا های دیگه، هنوزم حالم خوب میشه و راه در رو دارم. 

خوشحالم که با بزرگ شدن، این ویژگی ام را از دست ندادم.


با فکر کردن به دنیای اونا حالم خوب میشه. می فهمی؟ با تخیل و خیال.

به ایندگان برسانید اسلحه ی ما فقط تخیل و توهم بود خلاصه. بنویسید با نیزه ای آغشته به خیال می رفتیم به جنگ دنیا!

بنویسید که تخیل بی حد و مرز، خلاف سنگینمون بود.

اگه خوش اخلاق بودیم،

اگه خوششون اومد از ما،

اگه خنده رو بودیم دایما،

اگه ازار نمی رسوندیم،

واس خاطر این بود که تو دنیای خودمون زندگی نمی کردیم! دنیای دیگه ای بودیم.


الان خیلی ارامش دارم و زیاد کلافه نیستم،

خیالتان ارام خلاصه، که اصل جنسه.