Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

آهو و گوزن

مقدمه: نوشته بود هر وقت هضم کردین :"گوزن شوهر آهو نیست"، ....


و بنده از یک ساعت پیش تا حالا دارم سعی می کنم هضمش کنم تا بتونم ادامه ی جمله رو بخوانم!

لامصب! این شوخی چی بود با ما سر پیری؟



بادی: .:. سشوار رو پیدا نمی کردم. رفتم در کمد دیدم بح بح این که اینجاست! زدم به برق روشن نشد. ور رفتم ور رفتم ور رفتم. روشن نشد. بعد دو ساعت فهمیدم سشوار قدیمی خراب رو زدم به برق. نکته اش اینه که تمام اون دو ساعت اصلا حتی حس نکردم شکل و شمایلش با سشوار همیشگی فرقی می کنه و مال دو سال پیشه. اینقدر حافظه ام ضعیف شده! اینقدر به شکل و شمایل هیچی حواسم نیست و ظاهر در ذهنم تثبیت نمی شود که نمی شود.


موخره: .:. جالبه زیاد پیش می آد از ما جوجه دانشجوها، رشته ی مورد علاقه ی تخصص رو می پرسند و اگه لوکس نگی می خوره تو پرشون. حالا نیست که خیلی بداره و بباره و ایران برقراره و تازه هرچی من بگم همون را یه ضرب سال اول قبولم از ان لحاظ! خلاصه خوبه خدمت همه شان عرض کنم ببخشید که برای خودم جایی لا به لای پوست و چشم و رادیو نمی بینم و دوستشون ندارم و انتظاراتشان براورده نمی شه. ما مشکل مغزی داریم، شما جدی نگیرید! 

طرف متخصص پوست امروز نشسته جلوی من، مخم رو به این نحو تلیت فرمودند:"بیا پوست بیا پوست بیا پوست بیا پوست بیا پوست بیاااااا پوست!" روم نشد بهش بگم ببخشید من اصلا حس می کنم پوست ها (دیگه خیلی وقته)  پزشک نیستند. گفتم به نظرم ژنتیک و  روان و بیهوشی و جراحی باحاله. یک طوری مشمئز کننده نگاه کرد به مجموعه کارتایی که حکم کرده بودم، انگار به یک تکه تاپاله ی گه نگاه می کنه. که جراحی؟ جراح عمومی؟ روان؟ واقعا؟

که در لحظه هنگ کردم من گذراندم این ها رو یا نه؟ اقا بالاخره نظر منو می خوای یا نه فقط پوست پوست پوست؟