Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

ژه

**اگه گفتی امروز تولّد سه سالگی کیه؟**


و پست هزار و یکم اینجا رو هم به تو تقدیم می کنم، ای عشق جاودانه ی من! هر چند هیچ وقت نذاشتی بغلت کنم عین آدم... ولی چقد دوسِت دارم دوسِت دارم دوسِت دارم دوسِت دارممممم تا آخر دنیا. که ای کاش یکم می فهمیدی. آخخخ.


یه بار مادرم از حجم توجّه من به ژه به ستوه اومده بود، به چشمام نگاه کرد با حرص غیر قابل وصفی گفت :"کیلگ! برات آرزو می کنم با یه مرغ ازدواج کنی!" من گفتم: "هاه؟!!" جواب داد‌ : "همین ک شنیدی." و من رو با عشقم تنها گذاشت ولی عجب آرزوی محشری کرد پسر.


به نظرم هیچ وقت آدما نمی تونند درک کنند که تو خیلی از زمینه ها اگه نهایت نهایت زورشون رو بزنن، بازم نمی تونن در حد یه حیوان باشند حتّی. پاک خالص زبون بسته معصوم نفهم بی ریا.


نمی دونم شما هم ازین دوستا دارید ک تو این شبکه های اجتماعی دارن تمام مدّت قربون صدقه ی یکی دیگه می رن و واسش تکست می نویسن و قلب می ذارن و کلا می خوان به همه ثابت کنن ک خوشبختند و طرفشونو دوست دارند با همچین کاری، عرض شود ک من خیلی داشتم و دارم از این فالوئینگا. همیشه هم استدلالم این بوده ک آقا داری ارزشش رو می آری پایین و ریا می شه و فلان ولی خب باشه لایک می زنیم براتون چون خودتون می خوایید و دوست دارید این شکلی باشه.


منتها الآن می خوام حالتون رو به هم بزنم و دقیقا اون سبکی بنویسم. -اصلا نمی دونم بلدم حتّی؟ ابراز عشق؟-

ولی می دونی این کار من فرقش با مال اونا چیه کیلگ؟ اینه ک اونا طرف حسابشون، تهش نوشته هه رو می خونه و می فهمه. ولی اینایی ک من اینجا می نویسم رو، ژه هیچ وقت نه تنها نمی تونه بخونه، بلکه دم و دستگاه فهمش رو هم تا ابد نخواهد داشت کلا! 


ژه اینجوریه ک یه هفته منو نمی بینه تقریبا از ذهنش می پره ک وجود داشتم حتّی. معمولا من رو به یه برگ کاهو یا یه خوشه انگور یاقوتی می فروشه. و تمام مدّت پا و دستام رو سوراخ می کنه و عموما به غیر از کسایی ک تو خونه رفت و آمد دارن و در جریان اند، به هیشکی نگفتم این جای زخم های گله به گله مال چیه و می گم ک حین دویدن به دیوار گرفته مثلا. ژه حتّی یک بار که خیلی عشقش قلمبه شد، می خواست مردمکم رو دربیاره واسه خودش غنیمت ببره تو لونه ش.


و دقیقا برای همیناست ک حس می کنم عشقم یه ده هزار درجه ای بالا تره. آخه ژه تو هیچ وقت اینا رو نمی فهمی ولی من بازم دارم واست می نویسم چون واقعا دوسِت دارم... من عاشقتم. با تک تک سلول هام عاشقتم.

قوری ز قلم قلم ز قوری، تو عشق منی اگوری پکوری. جدّی تو سه سال گذشته  روزایی داشتم ک فقط با این فرض ک "اینا رو ولش کن، الآن می رم دستامو می کنم لای پرهای مرغ!" دووم آوردم و البتّه بگم، به حریمش احترام می ذارم، یعنی واقعا از دست کردن لای پرهای مرغ خوشم می آد، ولی خب وقتی می بینم بدش می آد ازین کار، طبع حیوانی م رو مهار می کنم طبیعتا!

عزیزمی. عزیز دلم. حبیبی. مای لاو. بیبی. مای دارلینگ.سوئیت هارت. هرچی. آخخ. *-سانسور-*