Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

تهدید

نکنید.

چه وضعشه؟

از اهرم فشار هم استفاده نکنید.

بازم چه وضعشه؟


بعد از کلّی بحث وقتی می بینه زورش به من نمی رسه می گه یه لحظه بیا، کارت دارم:


- کیلگ اگه فلان کارو بکنی منم دیگه موهامو رنگ نمی کنم!

- برو بابا، چه ربطی داشت اصلا؟

- به هر حال من بهت گفتم. خود دانی.

- مگه تو اینو نمی شناسی. باید بهش بگی بکن تا نکنه. عشق می کنه لج بکشه اصلا.

- اصلا این طور نیست اشتباه می کنی. من کاری رو می کنم که حس می کنم درسته.

- ببین حداقل پنجاه درصدو که باید به خاطر اطرافیانت زندگی کنی. فک کردی من خیلی خوشم می آد موهام همیشه اینجوری سیاه پر کلاغی باشه؟

- هیچ ربطی نداره. تا الآن صد درصدی مال شما بودم. هر جور شما خواستین بزرگ شدم. دیگه نمی خوام باشم. ازین به بعد نوبت انتخابای خودمه.

.

.

.

و این چرخ باطل، می چرخه، با استمرار، همچنان.


این مدل تهدید کردنای بابام بود، عاطفی تهدید می کنه. میگه موهامو رنگ نمی کنم بفهمی پیر شدم. :)))

مامانم کاملا اقتصادی تهدید می کنه. مثلا یهو رک می گه از فردا دیگه خونه نیا حالا ک حس می کنی اون قدر بزرگ شدی و می تونی واسه خودت تصمیم بگیری.

روانی اید چی این شما؟

بچّه به دنیا آوردید توپ تهدیدتون رو خالی کنید روش؟ 


دیگه ببین منم حسّش می کنم که تهدید مال ضعیفاس. اگه کار خاصّی بتونی بکنی با عملکردته نه با تهدید ک. من خودم تو شونزده هیفده سالگی م اینقدر می رفتم ملتو تهدید می کردم که الآن می زنم هکت می کنم ک نگو. عموما تهدید کننده ها پخ خاصّی نیستن.



1396/08/27 @ 00:28