Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

ULTIMATE SWAMPFIRE

تب کردم در حد لالیگا اسپانیا. یعنی این برف به یک شکلی باید از چشم ما در می اومد دیگر. به عبارتی بهتر، در هات ترین اوربیتال خودم قرار دارم. ها ها. چه مزه ها که نمی ریزم با این حال. بعدا برید پشت سرم پز بدید بگید ما یه بنده خدایی رو می خوندیم حتی وقتی داشت می سوخت و از کف دستاش به مثابه سوامپ فایر بن تن آتیش می زد بیرون، باز هم از هیچ کوششی برای وبلاگ آپلود کردن فروگذار نمی کرد.



شاعر در وصف وضع الآن بنده می فرماد: 


باز نشان حرارتم زآب دو دیده و ببین

نبضِ مرا که می دهد، هیچ ز زندگی نشان


گرچه تب استخوان من کرد ز مهر، گرم و رفت

همچو تبم نمی رود آتشِ مهر از استخوان


آقا من تب و میالژی رو کاملا می تونم تحمل کنم، عطسه و سرفه رو تا حدی، و آبریزش از چشم و بینی و زکام رو اصلا. 

حالا امیدوارم که وارد اون یکی فازاش نشیم اصلا.

در واقع می تونم بگم که سرماخوردگی خشک رو خیلی بیشتر از سرماخوردگی خیس دوست دارم. البته اگر این اصطلاحات من در آوردی محلی از اعراب داشته باشند.

سرماخوردگی خیس چیه، آب مدام از تمام سوراخای بدنت می زنه بیرون. نمی خوام. حسّش نیس واقعا. 

سوختم خاکسترم را باد برد اصلا.