Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

وقتی حرص می خوری...

وقتی ساین آوت (از دوستای المپیادیم که سال سوم ول کرد به علت شیرازی بودنش علی رغم مستعد بودنش :دی) بهم می گه:

-اینستای پریش رو دیدی؟

-آره. از ACM شریف عکس گذاشته بود.

-دیدی چقد خفن بود؟

-{کیلگ  با حسرت} اوه. آره.

-منم وقتی عکس هاش رو  می دیدم فحش می دادم. دقیقا همونیه که می خواستیم. جو ِش... خفونیتش!

-پریش شده بود از اینایی که وقتی سوال حل می کنی بادکنکت رو واست میارن. خخخخ

-می دونی چیه؟ باز من این شانس رو دارم که سال بعد چنین خاطراتی داشته باشم. ولی تو امیدش رو هم نمی تونی داشته باشی حتی!

- ساین اوت؟

-چیه؟

-می دونستی خیلی قسی القلبی؟

-قابلی نداشت!


{باید اعتراف کنم که دوباره نوشته بودم غسی القب و رفتم یه دور پست گذشته رو خوندم} ...!

من ثقیل فهم، مشکلی هست؟!

نه واقعا اگه مشکلی هست بگو!

خنگولا همه جمع شدن تو تجربی از "فهم" معنا هم ارائه می دن واسه خودشون!

آخه اگه شما فهم داشتین که زیست نمی شد زیبا ترین درستون...

همتون با هم ، از دم برید به درک!

آری، آری!

# مستر N محبوبم! می دانی هیچ نمی خواستم در روز تولد بهترین و خفن ترین دوستم تو را ببینم! اصلا نمی خواستم همین یک روز بهانه ام برای شادی خراب شود. خرابش کرد آن که مثل من ثقیل فهم نبود. خرابش کردی با دیدارمان. من هم با تته پته هایم مقابل تو و بند رفتن زبانم خراب ترش کردم. دلم تنگت است و خدا می داند چقدرررررررررر کنترل اعصاب و روان و تک تک نورون ها را به دست گرفتم تا جلوی معاونین عشقولانه ام به بغلت نپرم و از درد هایم نگویم و گریه نکنم ... و فقط با خودم بگویم: بخند لعنتی! مصنوعی بخند. من شما را دلتنگ استاد N!

حس می کنم از معدود افرادی باشی که مرا درک کنی. درک که نه... یعنی به قول معروف مثل بقیه در مورد من ثقیل فهم نباشی!

من این جا بس دلم تنگ است...

آری؛

آری.