Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Die HARD

وضعیت را بخواهم گزارش بدهم، آقا ما رفتیم، این صنف راننده تاکسی ها عرضه ی یک اعتراض نداشتند (به راستی باکستر اند)،

پس بدون شعار دادن و ضمن ابرو بالا انداختن برای یگان های باتوم به دست کاشته شده،

بیمارستان را پیچاندیم و کمی برف بازی کرده، سر شانه ی آدم کناری تاکسی خوابمان برد،

سپس ماشین مدفون شده در زیر برفمان را روبیدیم،

چند تا دستی کشیدن زیر برف تماشا کردیم و که بسی دلنواز بوده و جیگرمان حال آمد ولی جرئت نکردیم با پراید پیاده سازی اش کنیم فلذا تخیلش کردیم.

نوک دماغمان قرمز شد، کتونی هایمان استخر پارتی برگزار کردند،

 و نهایتا هم اکنون شلواری که هر وقت می پوشیدیم  از شدت ضخامت خارشک می گرفتیم را به پا کرده ایم و موردی ندارد،

و پا هایمان را چسباندیم به شوفاژ،

و فسنجان/لازانیا/چای می خوریم.

و بعدش هم قصد داریم برویم زیر پتو مجاور تشکی که کنار شوفاژ بر خود بر گزیده ایم سکنی گزیده و درس بخوانیم چون پوزیشن مورد علاقه ی درس خواندمان است و بسی خوشی می رود.

بماند که احتمالا این اثنا لازم می شود دست و پاهایمان را قطع کنند چون خبر نداشتیم با لباس تابستانی زدیم بیرون.

ولی فعلا سوزن سوزن می شود،

و برف زیباست.

زی باست،

She. Is. Beautifulllllllllllll!


برف نو سلام سلام سلام

سلااااام عزیزم.