Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

تایلندی

یادمه اون زمانا که ایزوفاگوس کوچیک بود سه چهار ساله اینا،

به شکم می خوابیدم بهش می گفتم بیاد رو بدنم راه بره.

برام حکم ماساژ رو داشت تمام خستگی هام در می رفت. اونم خیلی براش هیجان انگیز بود چون روی یک فرش انسانی راه می رفت و لقد مال می کرد. معامله ی دو سر سود بود..

گذشت تا امشب که یاد این رسم قدیمی زیبا افتادم!

ای کاش الان یه بچه سه چهار ساله تی تی تاتی دم دستم بود ابیوزش می کردم. بدنم به طرز عجیبی کوفته شده و نا ندارم. اگه دارید همچین چیزی دم دستتون جای منم ازش ماساژ بگیرید.

ایزوفاگوس خرس رو که الان اگه بگم بیاد راه بره، مهره هام از ده ناحیه فرکچر می ده!!


پ.ن. اخیرا خواب یه دمپایی پشمین خیلی گرم و نرم رو دیدم. یعنی والا تا الان فکر می کردم خودم دارم همچین چیزی رو، ولی وقتی دیدم نیستش فهمیدم چند شب پیش خوابش رو دیدم. خواب های من در این حد واقعی اند که خودمم نمی فهمم اتفاق نیفتادند. و اون دمپایی رو هم می خوام.

کلا لیستی از وسایل مرتبط با خواب تهیه می کنم، کودک نوپای سه ساله، دمپایی پشمین گرم...

می دونید چرا... عطش خواب دارم. فعلا کشیک هم ندارم، ولی این روز ها سردرد و درگیری ذهنی ام زیاده.


به نظر میاد جدیدا مراحل بلوغم رو دیگه کامل کردم و به یک آدم بزرگ واقعی تبدیل شدم. چرا؟ چون تنها (تکرار می کنم تنها) قابلیت و سوپر پاوری که به عنوان انسان داشتم رو اخیرا از دست دادم و دیگه نمی تونم بخوابم. 


سرم سنگینه. عصر داشتم از سردرد و تهوع می مردم و با خودم گفتم نکنه خون ریزی مغزیه و این سردرد صاعقه آساست؟ خب با بدبختی خوابیدم و باز الان مشکل خواب دارم.

بدین شکل که بی نهایت خسته کوفته و داغونم، ولی خوابم نمی بره. دیفن هیدرامین هم مشغوله.

قبلا اینجوری بود که همین که سرم رو می گذاشتم می رفتم و دوستام هم باورشون نمی شد، من می تونستم اراده کنم با بشکن بخوابم! وسط اورژانس کاملا سیخ و راست پشت صندلی ای که تازه کمر هم نداره. ولی الان اینجوریه که سرم رو می ذارم فکرا از ده جهت هجوم میارن و شاید دو ساعت تقلا می کنم و موفق نمی شم. نه که قبلا فکر نداشتم. داشتم. ولی از ترس اونا خوابم می برد. الان برعکسه. از ترس فکرا دیگه حتی خوابم نمی بره. بدبختی ای گیر افتادیم.

خواب. چرا. مرا. نمی درد؟. لامصب لعنتی.

یا

چگونه. واحد های اف را. به کام خود. زهر مار. کردم.