Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

رایان پف آلود

ولی دیدی یه سری چیزا یهو پشت آدمو خم می کنه. یهو غم رو می فرسته گوشه ی دلت... یهو انگار از پشت خرواری از خاطره ها می کشدت بیرون چک می زنه دم گوشت.

من امروز یکی از دوستام رو بعد مدت ها دیدم. گفتم که بیمارستانم رو عوض کردم و بعضی ها رو تقریبا یکی دو  قرنه ندیدم. به فضای مجازی هم که می دونید اعتقادی ندارم خب یه سری ها رو اونقدری نمی بینم که تقریبا قیافه شون یادم می ره. آره ولی امروز بعد مدت ها دیدمش.

یه لحظه ماسکش رو داد پایین. زخمی شدم. ناموسا زخمی شدم. دلم خیلی گرفت. خیلی...

یادمه یه زمانی دوست خوبی بودیم.  که حال خرابمون رو برای هم یادگاری می بردیم و هی می گفتیم با هم می ریم کافی می خوریم یه روز خوب که بیاد. که البته فکر کنم هیچ وقت نرفتیم.

می دونی چی لهم کرد... خب آره اون زمانی که با هم ارتباط داشتیم حالش خوش نبود... حال منم خوش نبود. در واقع حال هر دوی ما با هم خوب نبود و احتمالا همین نزدیکمون کرده بود. اون خیلی اپن درباره اش صحبت می کرد ولی من می ریختم تو خودم. هم حال گند خودمو هم حال گند اونو. دوست نداشتم رو کنم که آره منم حالم خوب نیست. اصلا دوست نداشتم صحبت کنم حتی.

چیزی که امروز غم رو تا منتهای استخوانم تزریق کرد، همون دو ثانیه ای بود که ماسکش رو برداشت. صورتش تبدیل به یک متکای پف آلود شده بود. چاقی و منگی ناشی از دارو. احتمالا سرترالینی چیزی... می دونم که  احتمالا داره ضد افسردگی و شایدم آنتی سایکوتیکی چیزی می خوره. می دونم که حالش با دارو ها بهتره. که اینجوری کلا واسش همه جوره بهتره. ولی این پف آلودگی، چاقی و غبغب وحشتناکی که به دنبال داروها دراورده بود، یهو حالم رو خراب کرد. اینجوری بودم که لعنتی تو چی شدی آخه چیییی شدی حیوونکی چی به سرت اومده.

داغونم کرد بچه ها. داغونم کرد.

یه لحظه خواستم فارغ از هرچی فقط یه لحظه بغلش کنم گریه کنیم تموم بشیم. نمی دونم این حس رو خیلی وقت بود نداشتم. که الان باید یکی رو بغل کنم گریه کنیم تموم بشیم. البته تجربه ثابت کرده احتمالا تمام قضاوت هام اشتباهه و خیلی هم حالش خوبه و الکی دارم گنده اش می کنم.

ولی نمی دونم یعنی قیافه ی منم این قدر داغون شده؟

حس به تماشا نشستن یه سری آدم خیلی جوون و کول و مهار نشدنی و افسار گسیخته رو داشتم که الان روزگار کمرشون رو خم کرده و کوبیده تو صورتشون و شکسته شدند.


پ.ن. رایان چون شبیه رایان گوسلینگه.

پ.ن. گند بزنن تو این کرونا، من دیگه نه تنها حال جسمی ام خوب نیست، از نظر روحی حس می کنم ویرانه ام. حس می کنم یه خرابه ام که به اتیش کشیده شده. 

نظرات 1 + ارسال نظر
شن های ساحل شنبه 29 آبان 1400 ساعت 01:08

یکم برای روحیه دهی به خودت تلاش کن جدی میگم انگار عادت کردی فقط غم ببینی از نکته های خوب روزت هم بنویس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد