Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

می آل ژی

از بعد از ظهر که از خواب بیدار شدم، پاهام از لگن با پایین درد می کنه.

البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که دیروز به ولگردی تمام گذشت چون جشن پایان بخش بود و زیاده روی کردم در راه رفتن.

ولی دارم فکر می کنم اگه به خاطر دیروزه، چرا اینقدر دیر شروع شد؟

اقا نکنه کرونا باشههههه. :()

خیلی دست و پام درد ناکه.

و این در حالیه که از فردا که جمعه باشه من یک بخش فرا فضایی دارم که اصلا جای پیچوندن و نرفتن نداره و هر روزش کشیکه در یک بیمارستان بسیااار دور. .

خدایا رحم کن.


پ.ن. اتفاقا دیروز داشتم به بچه ها می گفتم، دیدید گند ترین و وحشت ناک ترین پیک  سه ماهه ی تاریخ کرونا بار کاور بیمارستان رو دوش ما بود ولی از اکیپمون هیچ کدوم کرونا نگرفتیم! فکر کنم سقم یکم سیاه بود.

پ.ن. کفشام رو شستم بالاخره! یادتونه چه قدر دلم لک زده بود برای این کار. سبز فسفری شده دوباره نه سبز چرک. 

پ.ن. روز کودک... مبارک باد بر خودم. و بر هر کسی که پا به پای من کودکی می کنه. :دی

نظرات 1 + ارسال نظر
آیدا جمعه 16 مهر 1400 ساعت 20:08

بخش فرا فضاییت خوب بگذره برات:)
روزت مبارک اژدهای باستانی زنده دل

ممنونم که کودک درونم را گرامی می داری...
روز خودتم مبارک. :)))) یادت نره با دست ماست بخوری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد