Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

وقت اضافه و ویتامین سی

آخییییش!

باورتون می شه دوباره بعد شش ماه ساعت مچی نازنینم درست شد؟ (ایکون اشک شوق)

حالا شاید بپرسید که چرا درستش نمی کردی، که جوابش برای اونایی تون که قدیمی نیستید میشه اینکه بنده تنبلم تنبل. اون قدری تنبل که هر سال ترجیح می دم شش ماه صبر کنم تا خودش طبق قانون طبیعت و مخابرات بالاخره درست بشه. 

و البته از این حقیقت نگذریم که ساعتم تنظیم کردنش سخته از سیزده سالگی تا حالا هر بار نیاز بوده تغییرش بدم عزا گرفتم چون باید چند تا دکمه اش رو با هم بگیری و دستات صاف می شه. برای یک ساعت باید به اندازه ی دوازده ساعت چرخش عقربه ها، دو تا دکمه رو با هم نگه داری و خیلیییی سخت و عبثه.

این حسو خیلی دوسش دارم. حس یک ساعت اضافه تر رو. مثل حس شب کریسمسه! یوهو.

واقعا برای یکی مثل ما که همه اش در حال دوندگیه یک ساعت مثل یک عمره. من برای خوابیدن استفاده اش می کنم. بدبختا اونایی که امشب کشیک اند. هاها.


فردا چهارشنبه است.

خدایااااااا به حق این شب عزیز با یک ساعت اضافه ترش، استدعا دارم فردا مگوریوم بیاد. 

خدایااااااا تو رو خدا فردا مگوریوم بیاد. 

خدایا جون هر کی که دوست تر می داری، فردا مگوریوم بیاد!

من مگوریوم خونم به زیر خط فقر رسیده اخه این چه بازی کثیفیه؟ فردا مگوریوم هر گوری که هست و هر غلطی که داشته تو این سه هفته می کرده و ادمای مختلف رو زرت زرت جای خودش می فرستاده، بالاخره دیگه باید بیاد سر جلسه ی مورنینگ. وگرنه خودم برای غیبت غیر مجازش گزارش رد می کنم.



پ.ن. امروز یکی از بچه های گروه، اومد به سبک من خودش رو برای  اتندمون لوس کنه. غافل از اینکه هر کسی نتواند جا در پای کیلگ گذاردن. اقا اتند همچین قهوه ای اش کرد.... همچین جلوی رزیدنت و باقی انترن ها تو درمانگاه شستش و روی بند رخت پهنش کرد... بهش گفت این چه رفتار غیر حرفه ای هست دکتر؟ یعنی تو نمی فهمی نباید اینجوری مزاحم کار من بشی وسط درمانگاه؟ کی بهت اجازه داده؟ :))))))) کیف کردم. چون دوستم ادم بدبخت بی اعتماد به نفسی هم هست، مطمینم هنوز عزا گرفته و داره مثل موش مرگ موش خورده به خودش می پیچه از شدت له و لوردگی. :))))))) درد داشت، نه؟

من مجبور بودم شنبه مشابه این رفتار رو داشته باشم، ولی این آدم از شدت اینکه مثلا بخواد من رو حرص بده و بگه منم می تونم فقط کیلگ نیست، این کار رو کرد که نتیجه اش دیدنی بود و کاملا حالی شد بهش که اتفاقا فقط کیلگه که می تونه این رفتار رو بروز بده! :)))) یعنی دو زار به مغز پوشالی اش فشار نمی اره اگر من یک کاری رو می کنم، قبلش ده دور بالا پایین کردم و اجازه گرفتم و جوانبش رو سنجیدم. فقط از شدت حسادت می خواد کپی بزنه که با مخ می ره تو دیوار. هاه هاه هاه. (اون روی خبیث کیلگ)

یعنی به جرئت می گم مدتی بود اینجوری و با این حجم دلم خنک نشده بود و ته دلم کیف نکرده بودم!!

منم خیلی عوضی شدم. ببین اینا چی کارم کردند. چه قدر یهو از این دوستم متنفر شدم. دوست بسیار عزیزم بود زمانی مثلا.

هر چند که تلاش کرد درستش کنه ولی به نظرم یه سری از گند ها درست شدنی نیست. یعنی باید حواست باشه گند رو نزنی اگه گند رو به جا اوری دیگه درست بشو نیست و دکمه ی غلط کردم نداره. شاید باورتون نشه پاشد اومد دم درب خونه ی ما. هر چند من واژه ی "معذرت می خوام یا ببخشید"ی نشنیدم ازش ولی خیرات سرش احتمالا قصدش درست کردن روابط بود. منتها یکی نیست بگه، تو اصلا بگیر یه ظرف چینی از دستت بیفته بشکنه مگه باز همون ظرف روز اول می شه هر چه قدر هم با ظرافت بتونه کاریش کنی؟ این که دیگه ظرف نیست، دله که شیکوندیش لا مصب. قراره مثلا با اینکه اومدی دم درب خونه ی ما چیزی عوض بشه؟ فعلا که نشده. تو مورد بی مهری یک اسفندی جماعت واقع شدی. تو زمانی تمام قلبش رو داشتی... با گنجه گنجه با قفسه قفسه ی قلبش اشنا بودی... ولی دیگه نه.

بله، خلاصه یک ساعت بیشتر هم برای تنفر ورزیدن. بد از چشمم انداخت خودشو. بد.

دیگه دوست ندارم ریختش رو ببینم. دوستی کمترین معنایی نداره اگه قراره ادما این قدر کثافت باشن از درون. اون دیگه هیچ وقت من رو اون طور تمام قد و خالص در کنار خودش نخواهد داشت. چون من دلم دیگه باهاش صاف نیست، و واقعا بد به حالش، چون مهره ی ارزشمندی رو تو زندگیش تاخت زد. در زمینه ی بی شیله پیلگی و سادگی و نجابت، من واقعا خودم هم خودم رو دوست دارم. پس رواست که دیگه بره بمیره چون منو از دست داده. تا آخرین ذره. دیگه احساسی باقی نمونده برای من. آنرژی. (تاریکی درون ریسه ی قلب اژدها)

چی کار کردی با ادمی که سال هاست حتی ساعت مچی اش رو این طور نو نوار نگه داشته و بهش وفادار بوده؟ چی کارش کردی که اینجوری دورت انداخت؟ زمان درستمون اینه. به وقت تنفر. به وقت بی مرامی. به وقت بی وفایی. به وقت بی شعوری.

من اگه یه تایم لرد بوده باشم، این دوست برام یه چیزی تو مایه های ریور سانگ بود! کسی بود که به عنوان یه تایم لرد اسم واقعی ام رو تو گوشش زمزمه کرده بودم ولی اون این طوری تا کرد. باورم نمی شه سرنوشت کسی که اسمم رو بهش گفته بودم اینجوری شد، ولی جلوی ضرر رو ازهر جا بگیری منفعته.

این دقیقا اتفاقیه که دیر و زود می افته، وقتی که از یه آدم برای خودتون بت درست می کنید. و بار n م هست که سر من می آد و آدم نمی شم. :دی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد