Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Qu'ils mangent de la brioche

یا: "خب بروند شیرینی بخورند!!!"


جمله ی بالا نقل قولی منتسب به ماری آنتوانت است. واپسین ملکه پیش از انقلاب کبیر فرانسه. یک بانوی اشراف زاده، ولخرج و خوشگذران که از روند جامعه آگاهی چندانی نداشت.  

در اکتبر سال 1789 میلادی، زنان فقیر پاریس به سوی کاخ سلطنتی ورسای حرکت کردند تا لوئی شانزدهم را مجبور کنند که حکومتی معتدل تر را سرکار آورد. ملکه ماری آنتوانت وقتی شنید که زنان در بیرون قصر اجتماع کرده اند، از کسی پرسید: "این ها چه می خواهند؟" آن شخص پاسخ داد: "مردم گرسنه اند و نان ندارند بخورند!" 

ماری آنتوانت پاسخ داد:"اکنون که نان ندارند چرا بیسکویت نمی خورند؟!!!!!!"


برایتان آشنا نیست؟

"خب بروند آب معدنی بخرند!!!" 


حکومت مستبد فرانسه به فاصله چند سال بعد از این جریانات سرنگون شد.

کلاس سوم راهنمایی بودم. میز سوم ردیف وسط، زنگ اجتماعی. انصاری آمد، نمی دانم موضوع بحث چه بود. یادم است وسط حرف هایش این روایت را تعریف کرد.آن روز خیلی از این روایت خوشم آمد. صفحه ی اول کتاب اجتماعی یادداشتش کردم. هرچند بچه ها زیاد انصاری را آدم حساب نمی کردند و زیر میز در گوشی ها و کتاب ها و خواب های دیگرشان غرق بودند. شک دارم کسی اصلا این روایت را از زبان معلم شنیده باشد.  من ولی از همان روز، صدای انصاری در گوشم زنگ می زند. خسته شدم آن قدر این روایت را با خودم تکرار کردم و از خودم می پرسم معلم من کجاست... بگویید بیاید کارش دارم! باید نشانش بدهم روایتی که تعریف کرد شرح زندگی ما بود.

و من بی صبرانه انتظار تکرار چرخش چرخ دنده های تاریخ را می کشم... حتی آن روز که نباشم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد