Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

از نظر درجه ی اهمیت

و انتخابات دقیقا همین قدر مهم بود! نه که عامدانه سعی کنم ننویسم، دقیقا همین قدر که روی وبلاگ بازتاب دادم به کفشم بود. 

یعنی این قدر بی اهمیت که حتی لیاقت یه پست هم نداشت!

باورم نمی شه این قدری شل کردم که اصلا بیخیال کلش. 

چهار سال پیش رو یادتونه؟ انصافا وبلاگ رنگ و روی دیگه ای داشت به عنوان وبلاگ یه رای اولی!

اون رای، رای اول و اخرم بود به این جنایت کار های کثیف.

یک عکس هشت نفره گرفتیم امروز، از ۲۲ ساله داخلش بود تا ۷۰ ساله.

هیچ کدوم رای نداده بودیم.

تو ایران دیگه همه چی به کفشی شده،

زنده مانی به کفشی...

ولی مسخره بازی هایی که واسه نتیجه ی انتخابات دراوردیم امروز، خیلی خوش گذشت! از همه بیشتر جوک و خاطرات خود استادمون.


 

+ همتی شبیه یکی از استادای بسیار عزیزم بود.

+ خیلی خوشحال شدم اون دو تا دسته بیل انصراف دادند. یکی اون جا مهریه و یکی هم اون کرفسه که از هر جهت نگاهش می کردی ریده بود تو پرستیژ پزشکا و کرک و پر خودم ریخت وقتی فهمیدم پزشکه! اشتباه همیشگی تعمیم.

+ پدرم سابقه ی هم کلاس بودن با دو نفر از این کاندید ها رو داشته. :))) می گه از همون کودکی و جوانی اینجور پاچه خار و حال به هم زن بودند.

+ من با رئیس جمهور آتی کاری ندارم اگه واسه خروج از کشور کاریم نداشته باشه. وگرنه که کلاه ها می ره تو هم.

+ می گن رئیسی می ره جلو آینه دیدار سران قوا حاصل می شه. :)))))

+ محسن رضایی هم می گن بنر ها رو گفته مرتب تا بزنید واسه چهار سال دیگه.


پ.ن. یورو هم برای اول بار به کفشمه... فهمیدین؟ نمی دونم کیلگ، افول تا کجا؟ تا چند؟ راستش اینقدری بیمارستان خوب بود، که اصلا احساس پشیمانی نکردم از اینکه یورو ندیدم. تا الآن حتی یک بازی هم ندیدم! یا خود خدا. وقت ظهوره به نظر!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد