Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

PEP TALK

با یکی از دوستای به شدت با دین و ایمونم صحبت می کردم، (بله من همچین ادمی ام، از طبقه ی هفت جهنم پا شدم اومدم ولی با فرشته ها هم زیاد می پلکم کلا از همه تباری دوست و رفیق دارم نمی دونم چرا اونا هم کاریم ندارند احتمالا چون بی ازارم و ابراز عقیده نمی کنم)

خلاصه اقا تبادل استرس زندگانی می نمودیم، رشته اش هم مثل ما نیست اصلا،

بهش گفتم فلانی... من اخر این هفته یکی از مهم ترین  رویداد های سرنوشت ساز عمرم را در پیش دارم، و احتمالا طبق معمول با وجودی که همه چیزم اکیه از هر نظر، دوباره قراره برم استرس بگیرم گند بزنم برگردم چون دیگه برایم عادی شده این روند داخل زندگی ام، اهمیت اتفاق ها از یک حدی که بالاتر باشه عملکردم شدیدا  افت پیدا می کنه خنگ می شوم و گور لقش از الان برای مردودی و گندخوردگی امادگی دارم چون هر چه نزدیک تر می شویم اعتماد به نفسم بیشتر داره می اید زیر خط فقر. (در این حد که دارم اماده می کنم ان روز با خودم قرص همراه داشته باشم، چون این قدر به خودم تلقین کردم که با وجودی که اصلا سابقه ی میگرن ندارم، فکر می کنم ان روز  قطعا میگرن خواهم گرفت پس می خواهم پیش دستی نموده و قرص به همراه داشته باشم!)


گفت که ای کیلگ غم نخور که کلید مشکلت دست منه. من بچه بودم مادرم یک دعا یاد داده هر بار سر بدبختی ها می خونم جواب می ده ارامش دارم. برایت می فرستمش. حتی صداش وقتی پشت خط داشت از این دعا صحبت می کرد ارامش بخش شد! و من از ارامش اون ارامش شدم.

می بینید؟ اینجاست که اتئیست بودن بیخ پیدا می کنه. کسی رو نداری، قدرتی بالا تر از خودت رو نداری  که وقت استرس دلت رو بی خود خوش کنی بهش و کپه ی مرگت را بگذاری.


حالا بگذریم، الان مسیج ها را نگاه می کنم می بینم این را فرستاده:


"و قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا.

و بگو پروردگارا مرا [در هر کاری] به طرز درست داخل کن و به طرز درست خارج ساز و از جانب خود برای من تسلطی یاری بخش قرار ده."


خود خدا شاهده، اینقدر نا خوداگاه خنده ام گرفت وقتی خوندمش. هی به داخل کردن و خارج کردن فکر می کنم. :)))) 

خدایااااا. درست داخل کن. درست خارج کن. :))))))) یاد اون قسمت فرندز افتادم که جویی می گفت د آرت آو گیوینگ اند تیکینگ اند گیوینگ اند تیکینگ. خاک عالم بر سرم از دعا هم دارم جوک می سازم فکر کنم کاملا کفر شد دیگه هرچی خدا نظر داشت دیگه تمام شد با این خنده ها.

شخصا اعتقاد ندارم که خدا اگر هم موجود باشه صلاح ما را بهتر از خودمون می دونه و چه بسا چیز هایی که فکر می کنیم برامون خوبه ولی در اصل به ضررمونه و اینها. اینا رو قبول ندارم. قسمت و خیریت و ... که وقتی یه چیزی نشد بگیم به صلاح نبوده و اینجور الکی خودمون رو راضی کنیم. من عقل دارم و خودم می فهمم چی به صلاحه. ‌

از اینم که بگذریم، حالا اشتباهی خارجمان نکنه اخه؟ :))))) خدایا وارد کن! وارد کن. استدعا دارم وارد بفرمایید.

تبریک می گم ولی  الان کاملا حتی استرس حفظ نشدن این دعاهه هم امده سراغم. جان جان جان.

شایانم که امروز به من می گفت فقط خدا تونسته کارشو درست کنه، خلاصه دارم فکر می کنم ما هم رو بندازیم به خدا یا نه؟


می دونی این دعا به این دوست ما ارامش می ده، چون از بچگی باور داره که همین دعا قرار هست کمکش کنه. من که از بچگی حسی به این ایه ندارم  فکر نمی کنم اثری بگذاره. ایت الکرسی قبل امتحان حتی حالم رو بد می کنه چون فقط قبل سختی ها و بدبختی ها شنیدمش و شرطی شدم! دو دقیقه باید سرم رو بگیرم که صدای ایت الکرسی از کله ام بره بیرون از پنجم دبستان. به نظرم اگر قرار بر ارامش بخشی از گذشته ها باشه احتمالا باید این شعر رو برای من بخونند قبل لحظات حساس:


" یه روزی اقا خرگوشه...

رسید به بچه موشه..

بچه موش دوید تو سوراخ،

خرگوشه گفت آخ، آخ."


این رو وقتی دو سالم بود مادرم شب ها موقع خواب برام می خواند. از اون زمان یادم مانده و ارامش بخشه.


خلاصه عزیزانم دعا جادو جنبل قرص طلسم معجون مرکب پیچیده انرژی مثبت دل خوش کنک سخن رانی انگیزشی ارزو، هرچی دارید، این هفته با قیمت گزاف خریدارم.

فدا مدا.

نظرات 9 + ارسال نظر
morad یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 02:37

کیلگاراخان شاید باورت نشه من 48 ساعته روی یک کتاب خطی دعا دارم کار میکنم! و وقتی که امشب این پستت دیدم که در به در عالم غیب و دعا شدی که گرفتاریت حل کنی ... بخصوص قسمت آخر پستت که نوشتی
((خلاصه عزیزانم دعا جادو جنبل قرص طلسم معجون مرکب پیچیده انرژی مثبت دل خوش کنک سخن رانی انگیزشی ارزو، هرچی دارید، این هفته با قیمت گزاف خریدارم.))
باور کن شاخ درآوردم که تو مهره مار داری ک... کفتار داری!
اصلن چطوری خبردار شدی که من 48 ساعته دارم روی این کتاب کار میکنم!!! جل الخالق...
البته چندتا از اوراق این کتاب برات ارسال میکنم کتابه خوش خطه و به راحتی میتونی بخونی اما چون من قصد دارم از این کتاب پول در بیارم نمی تونم بیش تر از این بهت چیزی بدم

باور بفرمایید اتفاقیه. :))) پیشامد را به فال نیک می گیرم.
مرسی دمت گرمه چک می کنم ببینم چی فرستادی برایمان.

morad دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 12:40

کیلگاراخان راستش این پستت منو توی فکر برد حقیقتش منم سالها آته ایست بودم و به باور دیگران بی احترامی میکردم تا اینکه برای منم امسال یه حادثه پیش اومد و مثه تو مجبور شدم دست به دعا و جادو جنبل بشم ( پس همه ما در گرفتاریها شبیه به هم هستیم ...خنده )
خلاصه کنم از دیشب تا آلان داشتم روی سوژه تو کار میکردم تا این عکس درست کردم
https://s16.picofile.com/file/8420056818/telesm_jado.jpg
امیدوارم این عکس جهانی بشه و توی هر مغازه و آرایشگاه و بقالی نصب کنن

والا من در کمال تنفر، به باور دیگران بی احترامی نمی کنم (کما اینکه بعضی اعتقادات اینقدر مفته که ادم باید مستقیم بزنه زیر طرف ولی خیلی مراعات می کنم) و خلاصه بیش از انچه در توانم هست باور ها را تحمل هم کردم‌ که دیگه از صد وجب بالای سرم هم رد کرده و استانه ای باقی نمانده.
برایم مهم نیست باقی چه باوری دارند و بر باور خودم هر چه که هست استوارم و جهان بینی خودم رو دارم. تا وقتی که اسیبی وارد نشه می شه باور های مختلف کنار هم به زندگانی ادامه بدن. متاسفانه جمهوری کثافت اسلامی خیلی وقت هست از اسیب و گزند گذرانده و مسالمت امیز جوابگوش نیست.
کاریکاتور جالبی بود.

morad دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 20:22

کیلگارخان توی منطقه ما یه درخت کنار بزرگ بود که همه بهش دخیل می بستن این درخت پر بود از تکه پارچه های سبز همه چه زن چه مرد بچه بزرگ اگه مشکلی داشتن فورن میرفتن یه تکه پارچه سبز از شاخه هاش می بستن و جالب اینکه به آرامش هم میرسیدن و جالب اینکه بهشون مراد میداد مثلن من بارها شنیده بودم که فلان زن نازا بچه دار شده! یا فلانی حالش خوب شده!

فکر کنم از این درخت ها زیاد هست مخصوصا تو روستا ها و رسم قدیمیه.
من یکی رو یادم هست داخل کیش بود. یکی دیگه یادم نیست کجا دیدم...
خدایاااااااا به حق همین پارچه های سبز...
بیشتر باور خودشونه دیگه. حال یکی با پارچه ی سبز، یکی با اب زم زم یکی با خرمای امام حسین یکی با ضریح امام رضا. مهم باوره که داشته باشی و اینکه بتونی بهش تکیه بزنی.

morad دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 20:30

ولی من هرچی دقت کردم توی دین اسلام یه جمله زیبا و آرامش بخش ندیدم
شعرهای سهراب سپهری ، فروغ فرخزاد کلی به من آرامش میده حتی همین شازده کوچولو ، باورت نمیشه من نزدیک به 100 بار قصه صوتی شازده کوچولو مال احمدشاملو گوش دادم و لذت بردم اما متاسفانه از این دین و مذهب نه تنها به آرامش نرسیدم بلکه باعث استرس و اضطرابم شده!
بیخود نیس ملت این روزها در به در بودا و زرتشت و حتی مسیحیت شدن خب حق دارن مردم که نمیخوان برن بهشت مردم میخوان به آرامش برسن

نمی دونم والا من کلا از فاز دینی خارجم فکر نمی کنم زیاد بهش دیگه که تو اسلام چه خبره چون اعصابم خورد می شه. سرم فعلا مثل کبک تو برفه و خوش دنیایی ست. روایت داریم تا روایت با هر عینکی می شه نگاهش کرد. :)))
با بخش اضطرابش که زیاد موافقم، من با وجودی که خانواده ام اصلا مذهبی نیستند، از بچگی اضطراب یک سری مسائل را داشتم. فقط تحت اثر اموزه های مهد کودک و مدرسه.


اقا حالا که اینقدر فروغ و سهراب دوست داری، دکلمه های خسرو شکیبایی از شعر های فروغ هم گوش بده اگر نشنیدی. مورد علاقه م هست شدید شدید. خوشت میاد یحتمل.
یک قسمت جدید هم از شازده کوچولو امده از چند سال پیش، من نخواندم و نشنیدم البته ولی می گویند ادامه اش هست.

morad دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 22:31

باور کن کلی نکات طنز در این متن هست که من تعجب میکنم از دوستانت که چرا هر وقت پست بی نظیری می نویسی پیداشون نیس!

واسه من دعا نمی کنن می ان به کامنت تو منفی می دن به جاش. :)))
اهاااای شما سه نفر، من اونا را به حساب دعا می گذارم ها!

Masi پنج‌شنبه 18 دی 1399 ساعت 01:00

Masi

باشه.

morad پنج‌شنبه 18 دی 1399 ساعت 01:13

کیلگارا خان با صدای خسرو شکیبایی زیاد حال نمیکنم از سبک روایتش بخصوص مکث هاش و همینطور تاکیداتش روی بعضی واژه ها خوشم نمیاد ... در حدود 7 یا 8 سال پیش لیلا فروهر در یه نمایش نامه ( اگه اشتباه نکنم ) در یوتیوب داشت یه تیکه اجرا میکرد شاید باورت نشه مسحور واژه هایی که به کار برد شده بودم همونجا بود که به خودم گفتم ای کاش لیلا فروهر چندین کتاب رو با صدای زیباش روایت میکرد مثلن خیلی دوست داشتم داستانهای هزار و یکشب ، شعرهای فروغ و سهراب سپهری رو توسط لیلا فروهر بشنوم!
بهرحال سلیقه ها متفاوته
اما در رابطه با قسمت دوم شازده کوچولو ( اگه درست متوجه شدم ) باید خدمتت عرض کنم که چند شب پیش داشتم کتاب صوتیش رو گوش میدادم اصلن حال نکردم حتی متنفر هم شدم
لینکش واست پیوند می کنم بعد از امتحانت برو گوش کن
http://book.iranseda.ir/detailsalbum/?VALID=TRUE&g=323577

واقعا؟
من که شخصا عاشق لیلا فروهر بودم یه زمانی ولی به این دقت نکرده بودم که صدایش برای دکلمه خوانی هم زیباست!

نه بابا منم دوست ندارم گوشش کنم به عنوان ادامه ی داستان، چون شازده کوچولو واسم فقط یک دونه داستان بود و بس. تکرار یا ادامه ی داستان شهریار بی مزه است. ولی گفتم تو شاید دوستش داشته باشی.
خوشحاام که نداشتی ولی.

نامبرده شنبه 27 دی 1399 ساعت 17:51

:))))))
این ایت الکرسی واسه منم این ریختیه کاملا
و چقدددددرررر درکت کردم سر این قضیه علی الخصوص واسه قسمت ایت الکرسی.
به عمرم فکرشم نمیکردم دیر به دیر بخوام وبلاگ محبوبمو چک کنم ولی شده.
دلم تنگ بود برات کیلگ.

ای بابا ای بابا سلام می بینی کار دنیا رو؟ :))))
کی فکرشو می کرد رفیق نیمه راه بشی؟
برو عیال ثیو رو هم بیار با خودت جان من،جاتون به شدت خالیه.
البته نمی دونم چه حکمتیه مدتیه همه خواننده های قدیم می ان دالی دالی می کنن و از خودشون خبری می دن و دوباره غیبت های طولانی تر.

زندگی سخت شده..

مچکرم من باب درک شدن!
همچنین بسیار دل ما هم تنگ،
شما که وبلاگ نداشتید، منتها دلتنگ نور حضورتون بودیم و هستیم. چراغ وبلاگ واسه شما روشنه.

نامبرده سه‌شنبه 30 دی 1399 ساعت 02:41

چراغ دلتون روشن کیلگ جون :)))))

دلم واسه عیال محبوبمم تنگ شده.

خواهش میکنم، نفرمایید :)))
حرفی نبود واسه گفتن جز دلتنگی دیگه اینکه هم زاد / هم ذات پنداری کردم با این پست رو هم چسبوندم بهش دیگه :))

طبیعتش اینه سخت تر بشه بعد یه عده یابو هم سخت ترش میکنن برات و قوز بالا قوز میشه.


دیگه اینکه بنویس کیلگ
چراغ اینجا رو روشن نگه دار همیشه.
همونقدر که هری پاتر واسه پاترهدا عزیزه و نوستالژیک اینجام واسه من همونه.

شبیه وصیت شد اما تو این اوضاع بسیور مراقب خودت باش دم فرفری.

غیرتی نشی ولی منم دلم برای عیالتون تنگ شده!
قرباااااااان شما، بسیووووووور مراقبت کنید،
ما لوموس شماییم هیچ نگران مباشید.

فکر کنم بهترین امید اینه که بگم امیدوارم سختی ها را به افسار بکشید و مهارشون کنید و دنیا در سخت ترین ورژنش هم به کامتون باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد