Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

با سه میلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون

حاضرید آدم بکشید؟!


پ.ن. یه داستانم بگم شاخ و برگاتون بریزه. منشی مامانم، فامیل دورش. پسر بیست ساله، رفته دنبال کار، برنگشته خونه. سه روز بعد زنگ زدند گفتند گروگان گرفتیمش، یا سیصد میلیون پول بدید یا می کشیمش. زنگ زدند پلیس. آدم ربا ها فهمیدند پلیس فهمیده. ترک مکان کردند. الانم ده روز بعده و جسد پسره از توی بیابون پیدا شده. تو تهران خودمون. پزشکی قانونی گفتند به جسد سم خورونده شده. تهش هم مشخص شده ادم ربا باجناق خانواده بوده و الان متواری است. اون خانواده هم ریختند سر پلیس که خبر مرگتون ما می خواستیم سیصد میلیون رو بدیم وقتی شما این قدر بی عرضه بودید لازم نکرده مداخله کنید. حالا جدای اینا، مادر ما می آد با غم و ترس به ریخت و قیافه ی ما نگاه می کنه اینو تعریف می کنه می گه وای کیلگ وقتی می گم آدم می دزدند، شب ها تا دیروقت بیرون نباش و اون روپوش سفید لامصب رو هم اویزون نکن از ماشینت یعنی این! :))))) هعی خدا. این جالبه که من اصلا دیگه اینقدری خانه بودم، هیچ یادم نمی آد حتی اخرین باری که شب دیروقت بیرون بودم کی بوده چون تو کرونا مثل بچه ی آدم نشستم در خانه و از قرنطینه لذتم رو می برم. یعنی یک سال هم خونه بشینی و هر بار زود تر از همه ی اهالی خونه برسی، بازم مامانت فکر می کنه شب ها تا دیر وقت بیرونی و لولو قراره بیاد بخوردت! بهش می گم مادر جان، اولا من بیست و سه سالمه ها! اون یارو احتمالا دیگه خیلی پخمه بوده مثل ایزوفاگوس دست پا چلفتی تیتیش بوده وگرنه مگه نره غول بیست ساله رو می دزدند؟ می گه تا سرت نیاد آدم نمی شی. الان دقیقا وسط اون اپیزود شازده کوچولو می بینم خودم رو، که شهریار می خواهد روی گل حباب بگذاره و گله داره می گه من خاااااار دارم و سه چهار تا خارش رو نشون می ده. 

ای بابا حالا خودمونیم کلا جامعه چرا این قدر فوفول شده؟ تازه می گن تهران ما شهر امنیه که مثلا. حالا از این داستانا زیاد می شنفم واقعا هر روز، ولی اینو دوست داشتم تا داغه تعریف کنم واسه یکی.

نظرات 2 + ارسال نظر
morad جمعه 12 دی 1399 ساعت 01:07

متاسفم برای این پسره و این خانواده داغدار
امشب داشتم اخبار اتاق خبر کانال منو تو نگاه میکردم بیچاره یه پسر جوان در یه کوچه خلوت توسط دو تا پسر هم سن و سال خودش خفتگیر شد باز خدا را شکر که پسره درگیر نشد و به راحتی دست کرد توی جیباش و دو دستی پول و کیف و موبایلش داد به خفت گیرها و جالب اینکه او دو نفر هم نزدن لت و پارش کنن!
چون معمولن خفتگیرها حسابی کتک میزنند آخه خیلی بی شرف و عقده ای هستند
اما در رابطه این پسر اقوامتون باید بگم بخدا قسم 300 میلیون که پولی نبوده ای کاش داده بودن و بچه شون رو آزاد کرده بودن این روزا 300 میلیون پول چندتا النگو و انگشتر و میل و زنجیر طلا هست که بلاخره هر مادری میتونه فورن بره طلافروشی این مبلغ رو تهیه کنه
در ثانی آخه کدوم پلیس!؟ کدوم مامور انتظامی!؟
بخدا اینا پروپاگاندای تلویزیون هست که میخوان ملت رو بترسونن که ما سرعت عمل زیادی داریم ... اینا در برابر دزدها و خفتگیرها چلمن و بی دست و پا هستن فقط برای چهارتا بچه وبلاگ نویس و اینستاگرامی قوی هستن
بخدا خیلی ناراحت شدم بخاطر این پسره
بیچاره چقدر زجر کشیده تا مرده آخه سم که به سرعت آدمو نمیکشه حتی سم سوک هم تا 10 ـ 20 دقیقه طول میکشه تا سوسکها رو میکشه
متاسفم ... متاسفم
ای تو روحت حسنک که ملت رو چنان گرسنه و پریشان کردی که دارند با سم همدیگه رو میکشن!

اقوام نبود، من هم شنیدم فقط. منتها در کمال نا اشنایی من هم وقتی فهمیدم اعصابم خیلی به هم ریخت و تحت تاثیر قرار گرفتم. زندگی مفت شده این روز ها.
از بحث نیروی مبارک انتظامی قازقلنگ مان که عبور کنیم،،، (من هر بار فیلم های به اصطلاح جنایی وطنی صدا و سیما رو می بینم کلی می خندم گویی کمدی باشه)
می رسیم به اینکه من گمان می کنم اون سیصد میلیون حتی اگر پرداخت می شد این جوان باز می مرد، چون ادم ربا اشنا (باجناق) بوده و تمایلی به شناسایی شدنش نداشته.
حالا ایشالا سم سوسک نداده، سیانور داده بهش که در جا بمیره! چی بگم. هاعی.
بله بله. تو روح حسنک و ایل و قماشش. البته هر ادم هر چه قدر هم بدبخت باشه دست به چنین کاری نمی زنه، خود طرف هم احتمالا مشکلات روحی روانی داشته تا قسمت خوبی.

شایان جمعه 12 دی 1399 ساعت 11:47

تو غولی؟

من که ازم گذشت پیر و فرتوت شدم دیگه،
اون یارو بیست ساله هه رو گفتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد