Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

نگاه کن

نگاه کن؟

من از ستاره سوختم

لبالب از ستارگان تب شدم

چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل

ستاره چین برکه های شب شدم...


نگاه کن؟!

که موم شب به راه ما

چگونه قطره قطره اب می شود

صراحی سیاه دیدگان من

به لای لای گرم تو

لبالب از شراب خواب می شود


به روی گاهوار های شعر من

نگاه کن!

تو می دمی و 

...


 پ.ن. واقعا حس ستاره چین برکه های شب رو دارم این هفته! شبا دیگه خیلی بیش از حد دارم ستاره می چینم. ستاره به کهکشان به بی کران به جاودان! شراب خواب بده نازنین. شراب خواب!

زحل و مشتری هم یکدیگر رو ماچ کردند، اگه خبر ندارید. البته نمی دونم چرا این بار بر خلاف بقیه ی اتفاقات هر صد قرن یک بار نجومی من نزدم تو سرم و غم این رو نخوردم که اخ چه حیف دفعه ی بعدی من زنده نیستم! برام مهم نبود زیاد انگاری. 

یک تاکید هم بکنم برای بار ان اُم که چه قدر سال کرونا رو دوست دارم. چه قدر. خیلی ازین خلوت های شبانه کم داشتم تو زندگیم. و الان خود هم می دونم فعلا  زدم زندگی م رو ترکوندم، ولی حس می کنم کیفیتش بالا رفته. کاش منو ول کنن، بگن تو فقط شبا بشین فکر کن، صبح ها بخواب. عالم فکر کردن خیلی... لا یتناهیه. مثل کهکشان. و کسی هم نیست دستت رو بگیره و بکشه بیرون. مثل سیاه چاله. همه خوابند و تو داری به مرکز سیاه چال کشیده می شی. 


پ.ن. می بینی کله مکعبی؟ زمستون شد و ما ایزوگام یاد نگرفتیم!

مشتری های ایزوگامم سر به فلک گذاشتند این روزا.

نظرات 6 + ارسال نظر
morad چهارشنبه 3 دی 1399 ساعت 10:36

اول آهنگ رو پلی کن تا مست آهنگ بشی

https://msbmusic.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D9%86/

گوشش دادم.
چه غمگین خوانده بود..
من با اهنگ های غمگین مست نمی شم زیاد، دلم می گیره صرفا از بی معرفتی دنیا.

تو هم مطمینم شنیدی ولی اگر یک درصد نشنیدی،
دکلمه ی عمو خسرو سکیبایی از همین شعر شما را به خود می خواند.

morad چهارشنبه 3 دی 1399 ساعت 10:39

https://www.goodreads.com/quotes/244689

خود خودشه!

morad چهارشنبه 3 دی 1399 ساعت 11:06

پ.ن. می بینی کله مکعبی؟ زمستون شد و ما ایزوگام یاد نگرفتیم!
مشتری های ایزوگامم سر به فلک گذاشتند این روزا.
.
.
آدم هنگ میکنه از این جملاتت که تو میخوای چی بگی یا چی انتقال بدی!

بابا واقعا قصدی نیست من اگر بخواهم خیلی زیبا پیچیده می نویسم که کسی برداشتی نداشته باشد، ولی اینجا انصافا سعی در پیچیده نویسی ندارم. دوست دارم خوانده و درک بشوم اتفاقا.

عرض کنم که دقیقا همان چیزی را که خواندید برداشت بفرمایید،
دقیقا مدتیه از انتهای تابستون با گوشی من تماس می گیرند می گویند سلام متری چند ایزوگام می کنی؟ و من خیلی مشتری هامو دوستشون دارم. اخت شدیم با هم دیگه. به خاطرشون می خوام برم ایزوگام یاد بگیرم.

morad چهارشنبه 3 دی 1399 ساعت 12:32

کامنت دوم فک کنم لینکی که گذاشتم اشتباه گذاشتم کاش حذف میکردی البته اشتباه نذاشتم شعر فروغ فرخزاده اما نمیدونم چرا وقتی از داخل کامنت کلیک میکنم به ناکجا آباد میره در صورتی که من منظورم اینه
https://s16.picofile.com/file/8418593050/frogh.JPG

مال شما را ندانم چه جورست،
ولی برای من که درست بود و درست هم دریافت شد. مشکلی نداشت. دستی کپی می کنم در ادرس بار مرورگر پیست می زنم.
قابلیت کلیک کردن رو نمی اره اصلا برای من. هیچ وقت در بخش کامنت ها، لینک ها کلیکی نبودند برای من. باید خودم کپی کنم هر بار.

morad چهارشنبه 3 دی 1399 ساعت 20:57

کیلگاراخان امروز یه متن بسیار زیبا نوشتی که آدم حض ( نمیدونم حض درسته یا نه) میکنه
باور کن این متن زیبات هیچ چیزی از شعر فروغ عزیزم کم نداره حتی به همدیگه تنه هم میزنید ( حسادت )
بابا تو که این قلم زیبا و شاعرانه داری پس چرا با این ادبیات انگلیسی خرابش میکنی! ( میدونیم دکتری و باسوادی )
ببین این استعاره های زیبایی که بکار میبری درسته اگه بری دم نانوایی بهت یه قرص نان نمیدن ( خب از پس احمقن و بیسواد و پولکی ) اما حداقل چهارنفر که از این جزیره قشنگت رد میشن لذت میبرن و حض میکنن و اولین آرزویی که خواهند کرد اینه که شکل این بچه چه جوریه که این ادبیات از کلش میزنه بیرون ( احتمالن فکر میکنن تو یا باید شبیه انشتین باشی یا موریس مترلینگ یا حسین پناهی یا هرکی .... بی نهایت تصور ) خب هرکی یه جوری تو رو تصور خواهد کرد و اینا از زیبایی ها احساسات و تخیلات آدمهاست!
اما من سعی میکنم هیچ جوری تو رو تصور نکنم فقط تو را با کلماتت و استعاره هات تصور میکنم ... فوق فوقش تو رو روی دیوار خودت تصور میکنم که نشستی و داری با لنگات بازی میکنی و خیال می بافی ... اما بذار یه چیزی بگم عجیبه امروز تو رو با شازده کوچولو می سنجیدم

"حظ" درسته. اینو دیگه چون از گذشته ی دور درگیرش بودم مطمینم. :)))
اقا من متوجه نشدم کجا را گفتی، من بخشی از شعر فروغ را اوردم که در لحظه داشتم با خودم بلند بلند تکرار می کردم. حالا اون بخشی اش که قشنگ بود و به بانو فروغ (خاک عالم!!) طعنه زدم کجا بوده؟ :))) جسارتا شعر خودشون بوده من با دمپایی پریدم وسط فقط.

خوش به حال من باشه قلمم را دوست داری. عمری باشه یه بار با قصد زیبا و ادبی نویسی واقعی متن بنویسم براتون که این قدر تشویقم کردی!
بعد عرض کنم که همان طور که فارسی نویسی عامدانه نیست انگلیسی نویسی هم عامدانه نیست. الان این متن انگلیسی داشت واقعا؟ اتفاقا من از نظر خودم زیاد در کلامم واژگان انگلیسی به کار نمی برم و تعجبم می شه این طور می گویی. به هر حال احساس لحظه است، در ذهن من، مدرن نویسی تا حد خوبی این طوره... بیشتر در لحظه می نویسی و در بند واژه ها نیستی فقط احساس را باید بیان کنی حالا با هر ابزاری که توی کله هست. فارسی انگلیسی قجری نشانه ایموجی...

ولی واقعا مایه ی فخر و مباهاتم باشه اگر خواننده ها اینجور که گفتی مثل این ادم ها تصورم کنند. اونا سلیمانند واقعا هر کدومی که نام بردی یک یلی اند برای خودشون. ما کی باشیم موری بر پشته ای کاه.

ولی اره ببین چند بار نزدیکان هم نسبتم دادند به شازده کوچولو. چند باری هم به سهراب سپهری. قر و فرم زیاده احتمالا. :))))) از اون لحاظ. وگرنه که من خودم رو شبیه شازده و سهراب نمی بینم. مدینه ی فاضله اند رسما این موجودات.

عالی. تصورت عالی است و به شدت راضی ام از تصویر ذهنی ای که از بنده داری. همین فرمان را بگیر برو جلو. عالیییییی. :)))

morad چهارشنبه 3 دی 1399 ساعت 23:48

کیلگارخان باورت نمیشه من امروز هلاک میشدم بلاگ اسکای رو باز میکردم! اصلن اینترنت ما به فنا رفته
نمیدونم چرا هر وقت اینترنت من به سختی کانکت میشه احساس میکنم احتمالن یه اتفاقی افتاده! باور کن اینجوری فکر میکنم خب خودت بهتر میدونی دیواری کوتاهتر از نت نیس و چه راحت میشه دست رو دکمه گذاشت و خفش کرد
بهرحال امروز تصمیم گرفته بودم با خیال راحت عکسهای کرم شبتاب در قعر غارهای نیوزلند رو تماشا کنم اما هنوز موفق نشدم
آخه سایت های داخلی به زور باز میکنه دیگه خارجی که اصلا و ابدا
کیلگارا باورت نمیشه 20 ساله که در منظقه ما دیگه اثری از کرم شبتاب نیس که نیس که نیس!
قبلن که بچه بودیم فصل کرمهای شبتاب که میشد همه یه قوطی کبریت یا یه قوطی خالی دارو بر میداشتیم میرفتیم کنار جوی آب
در ضمن باید ساعت 7 شب به بعد هم میرفتیم و جالب اینکه باید یه نسیم خنکی هم می وزید چون کرمهای شبتاب خیلی نازک نارنجی بودن .... وای وقتی که شب میشد کرمهای شبتاب با نور فسفری ( دقیقن مثل یونیفورمهای فسفری پلیس لندن ) به پرواز در میومدن و ما اونا رو شکار میکردیم و توی قوطی کبریت میذاشتیم تا ببریم خونه و زیر لحاف یا پتو نیگا کنیم و لذت ببریم
کیگاراخان باورت نمیشه 20 ساله که این موجودات زیبا نیست و نابود شدن! درست مثل چشمه ها و برکه های آب که خشک شدن
وقتی این عکس رو در وبلاگت گذاشته بودی خیلی حس زیبا و نوستالژیک و قشنگی داشتم خیلی ... خیلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد