Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

می ریم، می آن

ماموریت اول مهر آخرین سال قرن (که به طرز عجیبی همه جدی گرفته بودنش فکر می کردم فقط خودم تا این حد دیوانه ی اعداد و این مسخره بازیا هستم ولی دیدم که بعله همه اهل دلند و کلی پست اول مهری لایک زدم الان) بنده این شد که برای رضا انتخاب رشته کردم  که تا حدی از اسب شیطون بیاد پایین و اسبانه انتخاب نکنه که منطقانه. (رضا یه اشنای دوره، دیگه گفتم اسم واقعی بنویسم حال مستعار سازی ندارم والا.)

و در خلال انتخاب رشته کردن و مشاوره دادن، به یک سری نتیجه رسیدم: 


0. چه قدر دوران کنکور مزخرف بود. چه قدر کنکوری ها گناه داشتند و دارند. چه قدر انتخاب رشته گنده! چه قدر امسالی ها ده برابر بد بخت بودند با استرس کرونا. (استرسش بد بود وگرنه تعطیلات قلمبه شون و اجبارشون در مدرسه نرفتن بهشت یه کنکوریه)


1. من از اوناش نیستم که خودم بیام پزشکی بعد بگم نه بابا به درد نمی خوره هیچی نداره ارزشش رو نداره و تریپ مسخره بردارم.


2. به شدت گرفتار دید بالا به پایین از رشته ی خودم نسبت به باقی رشته ها شدم که اصلا خوب نیست.  رو راست باشیم ذهنم به طرز مسخره ای جهت دهی شده و دروغ نیست اگه بگم رسما آفیشالی دندون ها و دارو ها رو هم دیگه آدم حساب نمی کنم باقی رشته ها که ول معطل. یعنی اصلا چشممو نمی گیرند دیگه باقی رشته ها!  تعصب خنده دار پیدا کردم رو رشته ام، دقیقا برعکس حس تعصب ناکی که سال های اول تحصیلم نداشتم ولی بقیه وحشتناک داشتند. 


برام شده معیار! که تو چی بودی؟ رشته ات چی بود؟ و اگه گوشام جواب نشنفه پزشکی، مغزم خیلی وقت قبل تر تصمیمشو گرفته که چند چندیم!

با وجودی که باید می اومدی می دیدی از شدت بی سوادی سر امتحان آن لاین چند روز پیش چه جور نشسته بودم وسط اتاق گل گرفته بودم به سرم یعنی می خواهم بگم سوادم رو بگذارم لب کوزه آبشو بخورم ولی بازم این دیدم رو دارم که پزشکی سرور رشته هاست!  

دروغ نمی گم این حس به طرز شدیدی در من وجود داره و کشف شده، حداقل این یه ویژگی صداقت خودم باقی بمونه برام. اون بی طرفی قشنگم و عقیده ی "همه محترم و باهوش و ستودنی اند" رو که پرت کردم دور کاملا این طور که فهمیدم! 


البته فقط درمورد رشته است تقریبا یه طوری شده شبیه تعصبم به سمپاد. ولی هنوز خوشبختانه یه سری تعصب هایی که بدم می امد رو جذب نکردم از محیط. مثلا تفاوت های فرهنگی، پولدار غیر پولدار شهرستانی تهرانی این ها رو هنوز تعصب ندارم سرش مطمینم و احتمالا گرفتارش هم نخواهم شد.

البته بی نهایت سعیم رو کردم این تعصب رشته رو بندازم سطل اشغال برای لختی چون پزشکی که قبول نمی شه.

ولی الان خودمم نمی دونم باید این خود برتر بینی که دچارشم رو چی کارش کنم واقعا! یکم ترسناکه. این منم. راستی راستی دارم چندشناک می شم.


3. من به معنای کلمه عاشق دام پزشکی بودم. تنها رشته ای بود که چشمم رو گرفته بود از بین کل رشته های تجربی جدای رشته های ریاضی فیزیک. سال کنکور از قصد صداشو درنیاورد کسی که من هوس نکنم به علاقه ام حتی فکر کنم و واردش کنم.


4. الان می تونم عاشق تکنسین اتاق عمل هم باشم... ولی  بهش توصیه ندادم اول بزنه چون منطقی باشیم، مگه خودم علاقه ای انتخاب کردم که حالا بیام حرف از علاقه بزنم؟ این رشته بن بسته تو ایران و دو صد حیف.


5. بهش گفتم علاقه به رشته ی خوب با بازار کار مناسب، کم کم  ایجاد می شه ولی برعکسش صدق نمی کنه و فقط علاقه ات نابود می شه.


6. برام جالب بود که در وضعیت فعلی حس می کنم حتی یه نقطه ی سفت زیر پاهام نیست و تا این حد وضعیتم بین اسمان و زمین معلقه، ولی برای اونا عیار ارزشمندی بودم و براش مهم بود با خودم حرف بزنه حتما! بت شده بودم! قشنگ نیست. مگه من چی از زندگی خودم می دونم حالا فرمان زندگی یکی دیگه هم بدن من بپیچونم؟ خیلی مسئولیت سختیه.


7. خودم یک درصد حاضر نبودم و نیستم از تهران پامو بگذارم بیرون ولی باهاش منطقانه صحبت کردم که  شهرستان های رشته های برتر رو جلو تر بزنه از پیرا پزشکی ها. که متقابلا  اونم حاضر نبود ولی کم کم راضی شد. خودمونیما من چه قدر چغر بد بدن بودم!


7.5. چه قدر مسخره بازی در اوردم سال کنکور! الان اینا رو می بینم حسادتم می بره که چه قدر مدیریت بحرانشون خوبه یا براشون مهم نیست. من هر رشته ای اراده می کردم قبول بودم. ولی دو ماه اعصاب خودم و همه ی نزدیکان رو به فاک فنا دادم. ارزشش رو داشت؟ صرفا سر اینکه حس می کردم لیاقتم نبوده! 

حالا اینا هیچی قبول نمی شن ولی با خیال راحت می زیند و می گویند و می خندند. ولی مگه کسی جرئت داشت نزدیک بشه به من تابستون بعد کنکور؟ یادمه غذامو از زیر در می دادن تو، می گفتن :" satan is fed!" فرار می کردن.


8.  نوزده سالگی عمرا سن کافی ای نیست برای انتخاب رشته!


9. بازار کار بازار کار بازار کار، نیست کو؟ پیداش کردین به منم بگید! جالبه به انتخاب رشته می رسه همه شروع می کنند از زیبایی های دروس و مهارت های هر رشته گفتن. د اخه لامصب تو ایران، با این وضع مهمه علاقه چیه؟ فقط یه چیز بزن به نون شبت محتاج نشی بعدا! می آن قصه حسین کرد شبستری تعریف می کنند از رشته هاشون. می دونی چند تا رفیق علوم ازمایشگاه یا بهداشت به معنای کلمه "بی کار" دارم؟ یا اینکه زدن تو کاری که به رشته شون مربوط نیست. یا مثلا بینایی سنجی؟ طرف همچین با ذوق می آد از دم و دستگاه اپتومتری و چشم حرف می زنه، خب بچه ی هیجده ساله چه می فهمه، گول می خوره اینا رو می زنه، بعد تهش می شه راننده اسنپ.


10. فکر می کنم با توجه به انتخاب رشته و رتبه اش، از رضا یه دامپزشک در اوردم. خیرشو ببینی. :دی تا قبلش قرار بود فیزیوتراپ بشه، زدم فرمونشو چرخوندم بدم چرخوندم.


11. اگه صرفا علاقه ای می خواستم انتخاب رشته ی تجربی کنم بدون در نظر گرفتن هر فاکتور دیگری:

دام

پزشکی

اتاق عمل

هوشبری

آز

روان

بیوتک

ژنتیک

باقی رو هم دوست ندارم هیچ.


12. ترتیبی که قرار شد وارد کنه با استدلال خودت اقای خودت باش و منتظر دولت نجس نباش:

دندان

پزشکی

دارو

دام

فیزیو

روان

تغذیه

آز

ژنتیک

بینایی

پرستاری

اتاق عمل

هوشبری

شنوایی

سلولی

شیمی

بهداشت

از باقی خرت و پرت ها هرچی دل تنگش خواست.


13. تف به سربازی. طرح. و همه ی متعلقاتی که زندگی جوان را خواهند دزدید.


14. سهمیه از هر نوعش خر است. شهید.  ایثار گر. ازاده. بسیج. بوم. مناطق. مناطق محروم. هیئت علمی. جنسیت.

بذارین بچه ها خودشون با هم بجنگند بی انصافا. باید کشوری باشه. و عدل تمام.

نظرات 3 + ارسال نظر
یاقوت چهارشنبه 2 مهر 1399 ساعت 12:15

https://www.instagram.com/p/CFNEbE9hyTE/?igshid=1cigw54l5dtd6

چرا اینقدر جیگر بود این موجود؟ واهاااای.
چه جور دلش می آید دعوا کنه واقعا؟

Act پنج‌شنبه 3 مهر 1399 ساعت 01:08

چه ترتیب عجیبی براش چیدی:/پرستاری بهتره از شنوایی ه اخه؟

کاش میذاشتی همون فیزیو بره طفلک...

نگران این دید از بالات هم نباش‌ یه چند وقت دیگه ک رفتی طرح احتمالا اوکی میشه...
در ضمن به شدت روی تهرانی بودنت تعصب داریالبته اگر از دو سال پیش تغییر نکرده باشی.

ایران و عدالت؟؟؟؟
اینکه تو از یه دانشگاه منطقه دو انتقالی گرفتی برای بهترین دانشگاه کشور عادلانه بوده؟اصلا پدر و مادرت درش دخالت نداشتن؟

هورااا کامنت گذاشتی،
بیشتر خواستم بگم من حواستم هست امروز سوم مهره!
تولدت مبااااارک.

باقی جوابشم بزن به حسابم اگر سرم خلوت شد دقیقتر می نویسم.
به طور کلی و طبق تجاربی چند،
خیر دام پریستیژش و درامدش خیلی بهتره و دکتراست نه لیسانس،
خیر شنوایی بازار کار نداره به نسبت پرستاری،
خیر من فابریک ترین بچه تهرانی دانشگاهم و رسما عاشق شهرم هستم چون داخلش بزرگ شدم ولی کلی از دوستانم شهرستانی اند و تعصبی نبوده و نیست و خیلی هم با هم حال می کنیم،
خیر با احتمال بالا طرح مقدس را نخواهم رفت،
خیر دانشگاه منطقه دو انتخاب خودم بود که نزدیک باشه خواننده ها را منحرف نکن بقیه جاها هم قبول بودم،
و خیر، انتقالی عادلانه ترینه، صندلی کسی را نگرفتیم و عرضه خودمان بود بین آن همه متقاضی ما را گرفتند و خیلی ها پس فرستاده شدند،
اگه از اول سهمیه ی چندش مناطق رو بر می داشتند می دیدی من کجا قبول بودم نیازی هم به این دنگ و فنگا نبود، به خاطر اینه که سهم منطقه یکی ها رو میدن به دو و سه اینجور می شه... اصلش رتبه ی کشوریه.

Act پنج‌شنبه 3 مهر 1399 ساعت 22:12

تولدم سه مهر نیست اما در حال ممنون کوشا:)انتظار نداشتم با حافظه ی ماهی گلیت یادت باشه حدود تولدم کیه.

تا جایی ک من شنیدم همه در حال ناله ن ک چرا دام رو زدن و چرا یه رشته ی لیسانس رو انتخاب نکردن.چون یه دامپزشک هیچ وقت نتیجه ای متناسب با زحمتش رو نمی گیره.

استریت؟؟اوه چقدر حوصله ی درس خوندن داری تو.

خب آقا اصلاح می کنم،
سوم مهر +- 2sd
دیگه این که قطعا درسته! ولی خداوکیلی خیلی زور زدم تا همین سوم مهر را مغزم یاری کرد و تقریبا مطمین بودم درسته. متعجب شدم الان..
کلا که خیلی گند زدم امسال با تبریک های مختلف چیگیلی چواشه ای که واسه ملت ارسال کردم.

حالا اون دام پزشک ها هنوز تمام نکردند.. در بلند مدت دستشون می آد. فیزیو تراپ ها هم فکر کنم فوری بعد لیسانس نمی تونند کلینیک بزنند تازه سرمایه ی دم و دستگاه باید داشته باشند.

اره بعله بنده خرخوان حوصله مندی شده ام با کرونا! فکر کنم اولین برهه ی زندگی ام هست با عشق دارم درس رو دنبال می کنم! ها ها.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد