Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

ترقوه

والا درسی و غیره که هیچ، ولی مهم ترین دستاورد امروزم این بود که ایزوفاگوس امشب درحالی سرشو رو بالشت می گذاره که فکر می کنه فقط دخترا ترقوه دارند. تازه خیلی هم شرمنده شد که چرا داشته سراغ ترقوه ی خودش رو می گرفته. :))))


اقا سر کار گذاشتن خیلی حال می ده. متاسفانه.


ها به کلی کنکوری تجربی فامیل و غیر فامیل هم وایب مثبت پراکندم در حالی که  از همین الآن بدیهتا می دونم هیچ کدومشون سه تا رشته ی اول را قبول نمی شند با وضع مطالعه شون. خواهر برادرای دوستام شاید قبول بشن ولی فامیل ها... نچ.


و با یه دوست خیلی خفن ورودی هم قرار تقلب ست کردم چون معدلم داره می آید پایین نسبت به بقیه و دیگه برام مهم نیست تقلب نکردن. 

نمره ی یکی از دوستای فراخم رو حلقوم نماینده کشیدم بیرون و تهش حسد ورزیدم چون بسیار بالاتر از خودم بود پس گفت به زودی بستنی مهمونم می کنه که حسادتم بخوابه!

دیگه... 

هاننن دانه ی انبه کاشتم! با یک روش جدید که مادرم از تلگرام برایم پیدا کرده بود و امیدوارم زنده بمانه چون حین شکستن دانه، چاقو خورد وسط شیکمش بنده ی خدا.

به پنج تا مادر بچه دار برای مصاحبه ی تحقیق دانشگامون زنگ زدم و سخت بود صحبت کردن، ولی دقیقا اینو حس کردم که صحبت با نفر پنجم واقعا خیلیییی راحت تر از اولین نفر شده بود! 

و....

همین دیگه. سر تیتر اخبار. پنج شنبه های چسبیدنی. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد