Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

لولوخورخوره ی کاسه به دست

از رویارویی با انسان ها واهمه داشتم. این در زندگی من، یک اصل ثابت بود و تغییر نمی کرد. پس به اجبار به عنوان یک ضعف پذیرفته بودمش. 

که قرار نیست وقتی آدم جدیدی می بینم راحت برخورد کنم.

همیشه سعی می کردم در لاک خودم باشم و این از لاک در آمدن آن قدری طول می کشید که هر که منتظر بود هم، بفهمد مالی نیست و برود سراغ کارش.

این بار اما زنگ خانه را زدند. می دانستم هر که باشد از اهل خانه نیست.

بی سر و صدا بدون اینکه صدای قدم برداشتنم شنیده شود، به در نزدیک شدم. کفش هایم پشت درب جا مانده بود و این یعنی هر که پشت درب بود می فهمید یک نفر در این خانه هست.

یواشکی از چشمی نگاه کردم. کودک هفت هشت ساله با دندان های موش خورده ای بود و انتظار می کشید. با خودم یکی به دو کردم. مثل همیشه نتوانستم. مثل همیشه دلم نمی خواست درب را باز کنم و با انسان جدیدی که نمی شناسم ارتباط برقرار کنم. در جایم خزیدم... با خیال اینکه دوست ایزوفاگوس است و وقتی جواب نگیرد کم کم خواهد رفت.

جمله ای روانم را به هم ریخت: "بزدل تو حتی از یک بچه ی هشت ساله هم می ترسی"

بهایش ندادم و به تلویزیون نگاه کردنم مشغول شدم.

یک بار دیگر صدای زنگ درب آمد. صدای تلویزیون را بلند تر کردم. مغزم نهیب زد که استاد...! صدایش از درب می گذرد می فهمد خانه ای قصدی درب را باز نمی کنی ها!

جوابش را این طور دادم که بچه ی کوچک به این چیز ها دقت نمی کند.

سه دقیقه ای گذشت. با خودم گفتم لابد رفته، که دوباره صدای زنگ درب آمد.

یک خاک بر سرت کره خر نفهم نثار خودم کردم و با آخرین ذره ای که در وجودم بود، لشم را کشیدم و رفتم که با هیولا کوچولوی پشت درب رو در رو شوم. 

درب را باز کردم. گل آفتابگردان خندید و گفت:"بفرمایید"

یک سینی سنگین دو برابر جثه ی خودش در دست داشت و تعجب کردم چگونه با در دست داشتن همچون چیزی توانسته زنگ درب را بزند.

کاسه ی آش رشته را از او گرفتم و گفتم: "مرسی."


درب را بستم. یک ربع به تزئینات روی آش با پیاز داغ و نعنا و سیر های حلقه شده نگاه کردم و گریستم.

پنج دقیقه یک گل آفتابگردان موش خرما را پشت درب نگه داشتم، آن هم با آن وضعیتش، و او باز هم نرفت.


در این دنیا هیولایی نیست.

مگر من.




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد