Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

موضوع افسردگی این قسمت دو نقطه دو نقطه ::

"وقتی دوستات می خوان برند سربازی"!!


آنستلی حس می کنم داره می ره بمیره. خسته شدم این قدر به راه و روش های مختلف گفتم و برایش نوشتم سلامت باشی... سلامت باشی... سلامت باشی...

یعنی قشنگ به صورت آنی افسرده شدما.

اگه شانس ماست الآن با ترامپی هر خر دیگه ای جنگ می شه همین یک آدم هم که خوبه می افته می میره. 


یاد زمانی می افتم دایی کوچیکه ام باید می رفت سربازی. اون زمان من شیش هفت سالم بیشتر نبود آخر هفته ها گاهی می امد سر می زد به مادربزرگم. ولی عای شام غریبانی می گرفتم بیا و ببین.

الآن دقیقا دقیقا حس پنج شنبه جمعه های همان موقع را دارم. تاریک. بارونی. سرد. تیره. دلگیر. کیف سامسونت مشکی. 

کم پیش می آد جمعه این شکلی برایم دلگیر باشه. 

هاعی. زندگی. زندگی.

نظرات 1 + ارسال نظر
shayan یکشنبه 12 آبان 1398 ساعت 12:02 http://florentino.blogsky.com

حسِ وقتی دوستات سربازی رو تموم کردن بعد تو ترم یکی چی؟ دوست داری اینو حس کنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد