بچه ها من دارم سخت ترین تصمیم عمرم رو می گیرم.
بد ترین دو راهی ایه که تا حالا سرش ایستادم.
احساس بی پناهی و بدبختی و گیجی و جنون محض می کنم. ته دلم خالیه ته چشمام خالیه تو مغزم خالیه.. فقط دلم می خواهد برگردم زمان های بچگی، وقتی بین پدر و مادرم می خوابیدم و هیچ ترسی وجود نداشت.
انرژی بفرستید تهش راهی که درسته را انتخاب کنم. یا انرژی بفرستید راهی که انتخاب می کنم تهش درست باشه.
ایشالا به نفعت باشه هر چی که هست
برو جلو پشتتم
ایشالله هر چی پیش بیاد واسه ت خیر باشه
⚡
سطح انرژی م اندازه ی یه ارزن شده بی جونه ولی همونو فرستادم.. ایشالله که هرچی بهتره واست رخ بده..
نشستم تو ایستگاه امام خمینی و یهو یادت افتادم و دلم برات تنگ شد کیلگ! اومدم همینو بگم فقط D: