Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

کشف جدید، گه اخلاقی جواب است

می دونی عصبانی شدم خون جلو چشمامو گرفت

صدام رو در عین حال که می لرزید انداختم رو سرم

و اتفاقا خودم هم بالا رفتن نمایی ش رو سنس می کردم :دی

جالبه من عصبانی می شوم صدام می لرزه بعد در همان حال زور می زنم ولومم رو بدم بالا یک وضع افتضاحی

ولی لعنت بهش خیلی حال داد

فاکینگ حال داد

نه نشد

بهتر بگم

فاکیییییییییینگ حال داد

روی دو نفر که هر دو از خودم بزرگ ترند داد زدم و قاطی کردم و گرخیدند  و نزدیک بود خودشون رو ترس خیس بکنند حیوانکی ها

خوب خاک بر سر همه شون که منتظرند عصبانی بشی تا توجه کنند به حرف آدم

این طرز برخورد از نظر من نشان ضعف هست

که یعنی من خودم نمی توانم شخصیت داشته باشم به وسیله ی خشم اعمال زور می کنم

ولی انگار این روش روی آدم ها جواب می ده


خیلی خرید خوب؟

خیلی خرید که قدر اخلاق خوب یک آدم را نمی دانید و باید این شکلی قاطی کنه تا به خودتان بیایید

متاسفانه من یک روشی رو امسال کشف کردم

و این بار سومی هست که از روشم استفاده می کنم و وحشت ناک عالی جواب داده!

نه روی کوچک تر ها که روی بزرگ تر ها اتفاقا

و خیلی بده چون فکر کنم زود بود تو این زندگی کشف کردنش

یک آدم بیست ساله ی جوان که نباید این شکلی باشه

یک جوان باید با حوصله باشه نه که خفاش خون آشامی


می دونید من واقعا در روابط اجتماعی ام خیلی ادم ماهی هستم،

شاید باور نکنید ولی واقعا آدم ماهی هستم

آزارم که رسما به هیچ کس نمی رسه

سایلنت و مهربان که هستم

همه دوستم دارند 

هیشکی از من نمی ترسه

پشت سرم هم هیچ حرفی نیست

هیچ کس از من دلگیر نیست

آن قدر ماه و خفن و بی آزار و بامرام و با وفا هستم که باورت نشه و فکت بیفته

من اینجوری ام

نمی دونم چه تصوری اینجا ایجاد کردم از خودم

ولی در دنیای واقعی واقعا اخلاق همه چی تمام و فابریکی دارم

و اتفاقا به این ویژگی ام اطمینان هم دارم

یعنی به اطمینان می گم هیچ کس از من نرنجیده

و در قلب همه هستم

در این  حد که خودم هم به این واقفم

پر حوصله

آرام

متین

بی آزار

مودب

خنده به لب

یعنی یکی بگیره من رو بزنه هم من لبخندم از روی لبم نمی ره

شمایی که به ملت می گویم تبدیل تو نمی شه

یعنی به پست ترین شخصیت ها هم طوری احترام می گذارم که مرام کش می شند

و خلاصه همین اخلاق... زیاد باعث شده نادیده گرفته بشم

جدی گرفته نشم

چون همیشه همون آدم  "خوش برخورده" ام که از هیچی نمی رنجه پس در رفتار باهاش دقت نمی کنند

چون کیلگ که همیشه اخلاقش خوبه، نه؟

کیلگ که هیچ وخ دلگیر نمی شه..،


خیلی وقته که این طوری هستم

ماه هستم

یک مدت 

خیلییییییییییی

 طولانیییییییییییییییی

ولی خب تازه یاد گرفتم که می شه گه تر باشی ولی حرفت خریدار بیشتری داشته باشد

زشته بیام این ها رو بگم اینجا،

ولی واقعیت همینه

واقعیت چیزی خلاف بر حالت اپتیمال قضیه است


من دیگه کاملا یاد گرفتم غبغبم رو باد بندازم و خودم رو برای ملت بگیرم

من یاد گرفتم با غرور برخورد کنم

یاد گرفتم تو سری بزنم

یاد گرفتم قهر کنم

یاد گرفتم شیک ناز کنم

طوری که به دست و پاهام بیفتند

نه که منتظر عذر خواهی باشم

وقتایی که قاطی می کنم رسما همه به دست و پاهام می افتند چون تا حالا این کیلگ رو ندیدند


استیون درشکه چی چی بود توی دلتورا؟ دقیقا و با همان شدت.


آهای آدما

من این ها را بلد نبودم

شما یادم دادید

شما عوضم کردید

شما عوضیم کردید


من یک فرشته ی تمام عیار بودم


باید سعی کنم کمش کنم این وضع عصبانیت رو 

دیگه استفاده نکنم

خیلی زشت

 خجالت داره واقعا

بیا ببین کرور کرور پیام آمده از بچه ها

کلی بغلم کردند ماچم کردند امشب 

واقعا خاک عالم بر سرتون ترسو های بی صفت سر در برف


همینه هر کی عصبانیتم را دیده به من می گه بهت نمی آد عصبانی بشی

فقط یک بار تو دبیرستان اینجور شدم بعدش همه حساب دستشان آمد و اینقدر ترسیدند پشت سرم راه افتاده بودند به معذرت و پچ پچ   اینکه چی کارش کنیم حالا گندی که خورده رو؟

بعد فرض کن از اول امسال سه بار لازم شده این طور بشم

و کاملا نا خودآگاهه

یعنی به صورت لحظه ای شعورم مختل می شه

و ضمیر ناخودآگاهم شروع به فعالیت می کنه

دیگه خیلی هم مهم نیست چه کسی جلویم باشه

دیگه خجالت و این ها نمی کشم

از هیشکی

هرچه داخل دلم هست می ریزم بیر ن

و کلا یه وضعیت عجیبی ایجاد می شه

برای خودم هم جالبه چون دوست دارم آن لحظه ی خودم را ببینم

لحظه ی هیولایی

لحظه ی هیولا


حالا چرا این همه نوشتم؟

 چون آره منم ناراحتم از عصبانی شدن خودم.

من نباید الآن خوشحال باشم،

ولی هستم،

و از همین خوشحالی ناراحتم.


نظرات 1 + ارسال نظر
shayan یکشنبه 3 شهریور 1398 ساعت 09:48 http://florentino.blogsky.com

از وسط هاش رو به آخر داشت باورم می شد آدم ماهی هستی و چند بار به نیت آغوش مهربانت موبایل را در آغوش کشیدم عزیز جان


حاجییییییییی!
تو داد زدی؟؟
ایول بابا. بیا یاد منم بده، واقعا بلد نیستم!
فقط بلدم با یه حالت خوف و خطری بگم "کرررررره خررررر".
از این بیشتر بلد نیستم

حاجی شک داشتی واقعا؟ ای بی انصاف.

آره جات خالی عصبانی شدم خودم هم کیف کرده بودم. همه اش با خودم تکرار می کردم وای وای وای این منم.
در عین عصبانیت ذوق زده شده بودم.
خلاصه خیلی آرتیستی عصبانی شدم می دونی. بعد همه می گفتند نه نه سو تفاهم شده به خودت مسلط باش کیلگ. باورشان نمی شد من هم قابلیت عصبانی برخورد کردن را داشته باشم.
خیلی خوف بود. ولی بلد نیستم یادت بدم، یهویی شد. آمپرم یک هو زد بالا. غریزه و اینا. :دی
ولی یکم هم بد بود صدام لرزش داشت، راضی نبودم. غرش های بی نقص در دفعه های بعدی ایشالا،

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد