Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

آفتابگردانی می کند

رفته،

گشته،

از دوستام شماره موبایل من رو گرفته،

تا که بهم پیامک بده و تبریک بگه و اعلام کنه دل تنگم شده!

شت تا به حال کسی اینجوری برخورد نکرده بود با من.

بعد اون وقت به من می گند چرا این لاو ویت تیچری! چرا کرم کتابی! چرا استادا رو می بینی کراش می زنی. چرا اپل پالیشینگ می کنی؟

بفرما. چون این شکلیه روابطم با اساتید. چون می دونم رو کی باید دست بذارم دقیقا.

کلا من چون از بچگی کمبود مهر و محبت و توجه از سوی بزرگ تر های خودم داشتم و وقت برایم صرف نمی کردند، رو آوردم به پدر مادر های دومم که اساتید باشند.

واقعا یک سری هاشون پدر مادری کردند در حقم. دمشون گرم. هر چی دارم از همین ها دارم. آدم هایی که تعهدی نداشتند، ولی بیشتر از پدر و مادر خونی خودم، بیشتر از خواهر برادر بزرگ نداشته م، حواسشون به من بود و تو مسیر رشد پشتم رو داشتند همیشه.

جدی من نمی فهمم چرا بچه ها قدر من نمی تونند با اساتید ارتباط بگیرند و مدام پشت سر اساتید بد می گند و با الفاظ نا مناسب استادهاشون رو صدا می زنند.

مثلا گاهی فکر می کنم من تو ارتباط با آدم گنده ها قوی تر باشم. در عوض با بچه های هم سن خودمون خیلی طول کشید تا ارتباط برقرار کنم و هنوز هم رگه هایی از تناقض مشاهده می شه.

به خدا گاهی با خودم می نشینم فکر می کنم وای خدا این بچه ها چرا اینقددددددر تباهند. چرا اینقدر سطح دغدغه هاشون تو دروازه ست. گاهی از آستانه ی تحملم می زنه بالا.

یعنی مثلا کلا دوست دارم خودم رو بندازم تو جمعی که از من بزرگ ترند همه و هم سنخ نیستم باهاشون و در کمال تعجب خوش می گذره بهم.

هر چی بیشتر جلو می رم خوشحال تر می شم که این همه استاد هست و همه شون مال منه و هنوز سال هااااا تا فارغ التحصیلی م مونده.

نظرات 2 + ارسال نظر
مهرزاد یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 ساعت 01:41

به تبعیت از استادت ما هم بهت تبریک میگیم:-)

شما که نمی دونید برای چی. :)))
متشکرم. مقبول افتاد!

motahare پنج‌شنبه 16 خرداد 1398 ساعت 14:50

این همه استاد هست و همه شون مال منه و هنوز سال هااااا تا فارغ التحصیلی م مونده.
لعنتی خیلی خندیدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد