Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

چگونه در زمستان با گولوی لوستر یکی شدم؟

می دونی چی شد؟

 اتفاقی داشتم پست دو سه هفته پیشم رو می خوندم،

دیدم تهش به صورت غیر مستقیم آرزو کردم که کاش تبدیل به گولوی لوستر می شدم! همین چند هفته پیش. یادم نبود وژدانا.

یک هو تمیز کردن کل ۵۱۴ گولوی های لوستر خونه منطقی شد برام.

به خاطر مطلبی که نوشتم بود. تقاص آرزوی خودم رو دارم پس می دم.

این مقدمه ایه که خداوندگار جلوی من گذاشته تا آرزوم رو برآورده کنه.

من دارم روحم رو توسط خونه تکونی آماده می کنم و جلا می دم، تا تبدیل به یک گولوی لوستر تمام عیار بشم.

من دارم آماده می شم.

باید قبل از تبدیل شدن به گولوی لوستر، بتونم درکشون کنم.

که چه قدر اون بالا منتظر هستند تا یک نفر بیاد تمیزشون کنه.

که چه قدر نور چشمشون رو می زنه.

که چه قدر تا ابد آویزون بودن از سقف می تونه فرسوده کننده و گرما زا باشه برای گولو های لوستر.

که چه قدر یک دویست و پنجاه و هفتم یک لوستر بودن می تونه حس یک نواختی به یک گولوی لوستر بده. همیشه دویست و پنجاه و شیش تا کپی پیستت هست. بیخ ریشت.


شدم مثل اون پروانه ها که می رفتند با شمع یکی بشن در حکایت عطار.

من الآن در مرحله ی علم الیقین هستم.

تا چند روز دیگه به حق الیقین می رسم و ترانسفورمیشنم کامل می شه و با گولوی لوستر یکی می شم. مطمئنم.


شد یکی دیگر گذشت از نور در

خویش را بر شمع زد از دور در.


می گم تو این دنیا، حتّی گولوی لوستر بودن هم غم های خودش را داره.

نظرات 4 + ارسال نظر
شایان شنبه 25 اسفند 1397 ساعت 08:40 http://florentino.blogsky.com

چربی رژیم غذایی رو ببر بالا و مطلقا تحرک نداشته باش تا گرد شی و در جمعشون بپذیرندت!

آبان داد یکشنبه 26 اسفند 1397 ساعت 21:23 http://saatsheni.blogsky.com

کیلگارا همش احساس می کنم در مورد پست آخرم حرفی داری که نمیگی :| :))

پست آخرت؟
حقیقتش اصلا به طرز وحشتناکی سرم شلوغ هست و اینترنت هم بازی ش گرفته، که تقریبا مطمئنم پست آخرت رو نخوندم. مگر اینکه مال یک هفته پیش به اونور بوده باشه.
حتی الآن هم وصل نمی شه ببینم چی رو می گی.

+ پست شنبه بیست و پنج اسفندت که آخرین پستت بود رو دیدم. و نه واقعا کامنت خاص و حاد و جذابی ندارم.
+ خب الآن اینترنت وصل تره، و می تونم یک کامنت ریز داشته باشم واست اگه مایلی نظرم رو بدونی. جاست فور فان. من دیدگاهم خیلی وقته (حداقل سه چهار سال از زمان فارغ التحصیلی) که آزادی مطلقه، تو همه ی امور. لیبرالیسم افراطی. خیلی افراطی. و تو دنیای من هر کس می تونه هر کاری که عشقش می کشه رو بکنه، به منم ربطی نداره تا زمانی که منافع وجودی خودم به خطر نیفتاده.
خب دوست دارن برای جنسیت بچه شون جشن (؟!) بگیرند، کوته فکرانه ست از نظر من و الگوریتم خودم این نیست و هیچ وقت چنین کاری نمی کنم، ولی واقعا برند جشن بگیرند به من چه... لابد این طور با زندگی شون بیشتر حال می کنند! ما فقط یک بار زندگی می کنیم، مجازیم توش هر جشنی که دلمون خواست بگیریم.

آبان داد دوشنبه 27 اسفند 1397 ساعت 23:39

آره همین پست. حدس میزدم موافق نقدم نباشی.
حس میکنم با معمول شدنش، برای انجام ندادنش باید یه هزینه ی اجتماعی داد. یعنی "خب من چنین کاری نمیکنم" زیاد راحت نباشه. انگار دامن منم بگیره!
ولی مرسی! اینقدر بی قید بهش نگاه نکرده بودم. اینجور دیدن قضیه بهم کمک میکنه.
کاش واقعا راحت بشه هر چی نخوای رو انجام ندی!

شن های ساحل چهارشنبه 29 اسفند 1397 ساعت 16:32

هنوز به لوستر آویزونی؟خخخ...چون ممکن زمان تحویل سال دسترسی به اینترنت نداشته باشم الان میگم ولی اگه دسترسی داشتم کخ دوباره می ام میگم:
پیشاپیش عیدت مبارک
سال نو پر از سلامتی و شادی و اعصاب راحت داشته باشین
هم خودت هم خانوادت
ایشالله سال بعدت جیبت پر از پول باشه
به همه آرزوهات برسی
همون جوری که دوست داشتی مشهور بشی
و از خوشحالی همش بالا و پایین بپری

لوستر ها بیست و هفت اسفند یک نصفه شب تموم شد!
شن های ساحل سال نوی عالی و خفنی داشته باشی. به همچنین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد