Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

اینم درسای هیجان انگیزمون

مثلا خوشحال بودیم یه کلاس داریم که روشش نوینه، دانشجو محوره، امتحان کاغذی نداره!

ما سه نفر بودیم که با هم سوال ها رو جواب دادیم.

رفتم چک کردم،

استاده نفر اول رو داده ۱۸،

دومی رو داده ۱۲،

سومی رو زده انداخته.

برگه ها کپی پیست بود، می فهمی؟ :)))

من با دستای خودم کپی زدم. 

بوده یه سری سوال ها رو با دست خودم تو هر سه تا برگه وارد کردم چون اون دوتای دیگه پیچونده بودن . :)))


نه با نمره ی دوازده چیزیم می شه، نه با افتادن.

یه بغل دوازده و سیزده و چهارده جمع کردم واسه خودم طی چند ترم اخیر. 

ولی این فرق می کنه،

حالم ازش به هم می خوره. ریده، آبشم بد جور قطعه. از آدمی که یه جور زر می زنه، یه جور دیگه رفتار می کنه مغزشم این وسط کلا گذاشته رو اتوپایلوتِ کرم ابریشم، چندشم شد.


دلم واسه استاد خرمون می سوزه.

خیلی حالش خرابه، خیلی.

از صبح تا حالا، هر کدوم از اعضای بدنشو، یه جور، به یه نحوی...


حس می کنم دو روز از عمرم تلف شده. اون دو روزی که گذاشتم رو تحقیق مفنگی ش.

یعنی تا حالا کسی تحقیق یا گزارش کارمنو با این شدت پس نزده بود.

مثل این می مونه به شنای پروانه ی صد متر فلپس نمره بدن دوازده از بیست.


نمی فهمم چه شکلی جرئت کرده واقعا؟ :))) منو؟ واقعا منو استاد؟ ای خاک به سر من و خودت با هم با این شاهکاری که زدی.

این تحقیق هر کسی نبودا! تحقیق من بود. راستی می دونستی من وسواس هم دارم تو یه سری مسائل؟ مثلا تو نوشتن؟ یا دقیق تر بگم، مثلا تو مقاله نوشتن؟ ها. موش نخورتت استاد. جیگرتو. :* چه قدر نمک پاشیدی به امروزمون.




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد