Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

خندوانه ۵

 

 

من نشد خوب ببینمش. خنداننده شو که لوس بود واسم و هیچ. خورد به فوتبال ازون ور هم.

مهم ترینش شاید این بود که اتفاقی که مدت ها منتظرش بودم افتاد بالاخره، مهران مدیری اومد به برنامه ی رامبد (یِی!! )، ولی حتّی نفهمیدم کی.

باید دانلودش کنم یه روز. شایدم دانلود کردم. یادم نیست!


ولی یه چیزی ش که مهم بود تیتراژش بود. احساس می کنم فقط واسه تهرانی ها ساخته شده بود. که مثلا ته دلمون بگیم بقیه بکشید کنار خندوانه مال ماست. از رامبد انتظار همچین کاری رو نداشتم. من که بهم خوش گذشت چون واقعا حس می کردم خندوانه سند منگوله دارش مال خودمه با اون تصاویر، ولی به عنوان کسی که این صحنه های نور دار شب های ولی عصر و پارک ملت رو ندیده، خب زیاد جالب نبود. چون اونا حسی ندارن. و خندوانه یه برنامه ی کشوریه. بایدم سیاست هاشو طوری بچینه که کشوری بمونه.


ولی از طرف خودم اگه بگم... آره خیلی خوب بود. همیشه وقتی درختای ولی عصرو می دیدم، اینقدر سرحال می اومدم با اون نورا و از دوربینم راصی نبودم، دوست داشتم یکی برام فیلم بگیره از نور کنار درختای ولی عصر و بعد فیلمو تندش کنیم و من نگاش کنم. که بهش رسیدم به لطف این تیتراژ.


نکته ی دومش این بود که (یِی!! ) جناب خان برگشت. 


نکته سومش حرف بابام بود. "مملکت داره از بین می ره، اینا مسخره بازی در می آرن . "


دقت کردید یا نه، آهنگاشونم جدید نبود. تیتراژ  شم یه آهنگ ساده انداخته بودن روش به نظرم. انگار حوصله نداشتن یا وقت نداشتن.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد