Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

اهلی کردن روباه

بچه ها ما الآن داریم هم فکری می کنیم که یه روباه رو می شه اهلی کرد یا نه (چون دوباره یکی مون روباه دیده و روباه دیدن خیلی هیجان انگیزه) :


بابام گفت: فرض کن یه بچه ش رو بگیری اهلی کنی...

و من هیجان زده شدم.

مادرم با جدیت اخم کرد سمت بابام و  به من گفت:  نه نمی شه بچّه ش رو بگیری اهلی کنی کیلگ،،،

اصن دلم شیکست!

بهش گفتم آخه تو که لوسیمی رو دیدی دیگه چرا؟ لوسیمی کارتون زمان شما ها بوده نه من!

بعد یکم فکر کرد و جواب داد که: اون اصلا روباه نبود! سگ گرگ بود و روباه قطعا حتما اهلی نمی شه. (این جوری می گه که من فکرش رو از خیالم پرت کنم بیرون و فردا پس فردا با بچه روباه بر نگردم خونه)

- سگ گرگ چیه. گرگاسه اسمش. ولی حیوون لوسیمی روباه بود مطمئنم!

- هرچی حالا، نمی شه.

- ولی به نظر من که می شه.

- اصلا خود شازده کوچولو گفت که نمی شه.

- زدی تو خال! روباه خودشو کشت به شهریار بفهمونه اهلی کردن یعنی چه و حالا می گی اهلی نشده بود خودش؟

- کیلگ نه نمی شه.

- چرا می شه.

- اصلا بر فرض اینکه بشه، می دونستی روباه قاتل مرغه؟ تا حالا خفه شدن یه مرغ توسط روباهو دیدی؟ دیدی چقد راحت کله شون رو می کنه؟


هیچی اینو که گفت تا الآن اومدم زیر پتوم، دیگه هم به آپشن بچه روباه فکر نکردم.


ولی خیلی دوستشون دارم. چه شب هایی که با این روباه های کنار خونه سحر نکردیم! خاطره انگیزن، خیلی.

یعنی احساسش رو بخوام بنویسم  اینجوریه که مثلا با یه حجم غم می ری بیرون، روباه های یک دوی نصفه شب رو می بینی و حس می کنی کام آن زندگی هنوزم جریان داره و کاملا درمان می شی. یَک حیوون های ترسویی هم هستن که بیا و ببین. ترسو ها، واقعا ترسو!

نظرات 10 + ارسال نظر
نارنجی پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 01:42

مامانت چه رگ خوابی دست شه
نمونه بارز یک مادر ایرانی :/

بزرگوار تو پر زدن رو خوب بلده،

حالا مثلا نمی شد یادم نندازه من امشب نقشه ی شکار روباه می کشیدم و بعدش با فکر اینکه بچه روباه داشته باشیم به خواب می رفتم و خواب دست کردن تو پشمای روباه و بازی کردن باهاشو می دیدم ؟ این ایزوفاگوس دیگه خسته کننده شده جدیدا. می خوام عضو جدید بپذیرم به کانون گرم خانواده.

Jud پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 02:02

شاید بی ربط باشه این چیزی که مینویسم ولی یادمه ما یه کتاب داشتیم درمورد گیاهخواری و یادمه که حتی سگشونو هم گیاهخوار تربیت کرده بودن!نمیدونم،جایی که سگ گیاهخوار بشه نمیتونه روباه اهلی بشه؟
اسم اون نویسنده(که هم اکنون از مامانم پرسیدم!)آرشاویر در آوانسیان هست و اینم سگشه که تو نت پیدا کردم!
http://avansiyanbooks.blogfa.com/post/59

کتاب جدید؟
جود کتاب های هیجان انگیز معرفی می کنی...
اسم نویسنده ش هم حتی باحاله.
چقد جیگر بود این جکی!
بقیه ش رو هم می خونم یه روز وقت شد.

ولی اصلا به نظرم نیاز به یه دنیای گیاهخوار نیست که روباه ها توش اهلی بشن، روباه ها تو همین دنیای خودمون هم پتانسیل اهلی شدن رو دارن.
البته وایسا ببینم اهلی یعنی گیاهخوار؟ قاطی شد.
من منظورم از اهلی اینه که رام بشه و تو رو دوست خودش حساب کنه، نه حالا صرفا با گیاه.

آیدا پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 02:07

خدا رو شکر که روباه ها اهلی نیستن وگرنه من غم نداشتن یه روباه افسردگی میگرفتم!
حالا اگر مشکلت فقط اینه که روباه ها قاتل مرغا هستن می تونی یه سگ نژاد پارمین بخری،بنظرم خیلی شبیه روباه هستن...فقط روباه ها کشیده ترن همچین.

روزی که باغ وحش باز کردم دعوت نامه می فرستم بیای اونجا کیف کنی. فیل هم می خوام بیارم حتی!
و اینکه اسمشونو نمی دونستم ولی یه بار تو پارک یکی ازینا رو دست کردم تو پشماش. بابا اینا سگ نیستن، گوله ی پشم بودن صرفا دست و پا درآوردن.
ظاهرا مشابهت داره ولی روباه اینقدرم پشم نداره.

آیدا پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 02:10

سگ پامرانین:/

همین که می دونستی چیه خوبه و به دیکته ت گیر نخواهیم داد، چون من خودم از نژاد های سگ، صرفا بولداگ و ژرمن شپرد رو به قیافه می شناسم فقط!

Shayan پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 02:58 http://florentino.blogsky.com

دایی هام زیاد کوه میرن و معمولا هم یه جا میرن. یه روباه بالغ عادت داده بودن که بیاد بشینه کنارشون..یه سری فیلم گرفته بودن ازش که کنارشون بود و داییم بهش آشغال مرغ میداد و اونم میخورد!

حالا دوستیمون به کنار؛ اگه خواستی شماره کارت میفرستم واریز کن حق الزحمه رو تا یه توله قشنگ واست بگیریم :))
فقط قرمز نیستناااا..

مال اینجا هم قرمز نیست. می گم نکنه بزرگ که می شن قرمز می شن مثل نوک پرنده؟

دیگه اگه قراره من پول بریزم، دوستی به چه درد می خوره این وسط.
و اینکه می بینی؟ مامانم زنده نمی ذاره منو اگه بفهمه روباه اینترنتی سفارش دادم برام بیارن. اول باید یه خونه ای چیزی واسه باغ وحش آماده کنم. اون موقع کادومو بفرست واسم.

Shayan پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 03:00 http://florentino.blogsky.com

توضیح لینک شما آپدیت شد.
"مدیریت تهویه ۱۷"

توضیح قبلیه دل نشین تر بود. مختصر و مفید همچین. تو دلش هم یه دنیا داشت. :))))

Shayan پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 03:10 http://florentino.blogsky.com

کیلگارا دوست عزیزم..ببخش بابت دخالت تو مسائل شخصیت
یه سوال داشتم؛
میتونم رنگ پتوت بپرسم؟
میتونی جواب هم ندی..به هر حال درکت میکنم

ببین وبلاگو دقیق نمی خونی!
اینو قبلا اشاره کرده بودم تو پست ها. برو پیدا کن خودت حالا!
.
.
.
.
.
.
.
گناه داری، آبی کله غازی.

شن های ساحل پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 07:52

هرچقدر یه روباه ترسوه بجاش کبوترها خیلی خیلی حتی بیش از حد پررو هستن و آزار دارن مثلا امروز 6 صبح اومده پشت شیشه بق بق کنان میزنه به شیشه که هی غذای من کو! !!!با صدای بلند میگم برو پی کارت حوصله ات ندارم بزار بخوابن مستقیم نگاه میکنه باز بق بق میکنه یا خیلی وقت ها اعتراض میکنن چرا میرم روی تراس خونه.درگیرم باهاشون رفتم مسافرت برگشتم میبینم هشت نفری روی تراس پارتی گرفتن. اگه روباه گرفتی بگو این کبوترهارو بدم بخوره خلاص شم خخخخخ.
عنوان پست خوندم فکر کردم پست شازده کوچلویی گذاشتی!!
روباه من نزدیک ترین حالتی که دیدم یه شب توی بهشت زهرا نشسته بودم تا ده قدمیم اومد ترسو نبود فکر کنم چون اونجا کسی اذیتشون نمی کن شجاع تر هستن

خوندن این کامنت خیلی حس خوب داشت. چه خوب نوشتی احساست رو.
تمام مدت خنده و کیفور بودم.

بهشون محبت کردی اینجوری لوس شدن.
کبوتر های اونور آب رو من دیدم، اگه به اینا می گی پر رو، به اونا چی می گی؟ میان از دستت غذات رو می کنن می برن.
کبوتر های ما خیلی هم محجوب اند!

کلا دارم به این فکر می کنم... در آینده ی نزدیک یا دور روباه ها در حد گربه ها با آدما دوست می شن. یا شایدم فقط یه احساسه ولی حس می کنم خیلی داریم نزدیک می شیم به هم.
روباهی که من دیدم هم فاصله ش همون ده پونزده قدم بود ولی بازم بهش گفتم ترسو. :))) تعاریفمون از ترسو بودن فرق می کنه.

Bluish پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 14:17

میشه آقا میشه! اهلی میشه!
میشه یه جوری از بچگی تربیتش کرد که قاتل مرغ نباشه! این همه ویدیو هس از حیوونایی که قاتل همن و اینجوری تربیت شده‌ن و با هم هم دوستن! فک کنم با شرطی کردنشونم بشه یه کارایی کرد در مورد این موضوع! ولی از همون روزای اول نباید مرغ بیاری جلوش! رووششو نمیدونم ولی میدونم که میشه!

آخیش. خیلی کوبنده بود. می شه! تمام.

حالا که فکرمی کنم منم چند تا عکس مدل اون رازبقا ها رو دیدم. که دو تا دشمن جون جونی با هم رفیق شن و خانواده ی هم باشن.
یه بز بود و یه نمی دونم چی که یادم نیست. :دی

ولی من اگه رام کننده باشم، بیشتر روشی رو می پسندم که از بچگی با مرغ ها بزرگ شه و یادش بره خوی درندگی ش رو. حالا نمی دونم قابل اجرا یا نه ولی به زور دوست دارم به حیوانات شعور تزریق کنم.

Shayan پنج‌شنبه 28 تیر 1397 ساعت 17:25 http://florentino.blogsky.com

کی حقوق بگیر میشی؟
گفتی میخوام خونه بگیرم بعدش مستقل شم جک و جونور جمع کنم دور خودم :))
حالا به تقاص با دقت نخوندن پستات روباه فری واست میفرستم، فقط هزینه پستی با خودته!
.
.
.
راست هم میگی واسه توضیحه واسه کسیه که بخوای معرفیش کنی..عوض کردم، خودمم زیاد به دلم نشست :(

چی بگم، والا اینقدر دل سردم که می خوام صد سال سیاه حقوق بگیر این رشته م نشم. موی تنم سیخ شد الآن، بفرما! ایشالا وقت گل نی.


ولی آره، اونو عملی می کنم اگه زنده موندم. الآن کلی آدم اینجوری تو فالو هام دارم. عشق می کنم سبک زندگی شونو می بینم.

روباه فری رو یه لحظه خوندم روباه فریدونی. :))) تو فعلا برو فکر کن با چه روشی اون حجمو می خوای پستش کنی، منم هزینه ی پستی شو یه خاکی به گورم می کنم. :دی

و اینکه نه خب منظورم این نبود که اون توضیح بده یا هرچی، خندیدم بهش حتی، ولی صرفا اینکه ایشون :-" خیلی به دل من می شینه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد