Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

دوره ی فینال ها

یه کار خیلی قشنگی که کردن، 

کل فینال های تاریخ جام جهانی رو کلیپ کردن نشون دادن امروز!

و من هنوز با وجود اینکه نیم ساعتی هست تموم شده،

این جوریم که دستمو زدم زیر سرم،

زیر باد کولر

با خودم فکر می کنم و

هی به خودم می گم...

عح بوفون جوون دو هزار و شیش رو دیدی؟

کاسیاس دو هزار و ده رو دیدی؟

و جون خودم که قلبم سوراخ می شه. 

اصلا طاقت درک این گذر ایام رو ندارم. نمی خوام. کشنده ست. 


اصلا اون جام دو هزار و ده رو هر بار که هر چیزی ازش می شنوم قلبم سوراخ می شه!

جدی می گم

جدی می گم

قدر شاخک سوسک حمام 

باورم نمی شه هشت سال گذشته!

اصلا.

چون تغییری تو خودم نمی بینم متاسفانه که حس گذر بهم بده.

انگار فقط یه جمع و تفریق ساده س.

من هنوز احساس می کنم همه چیم پشت چهارده سالگی هام جا مونده. 

همون مغز، همون احساسات، همون افکار،

ولی با محیطی که زمان ازم دزدیده تش!

حس می کنم به همون موقع تعلق دارم و نباید میومدیم جلو تر.

حس می کنم به زور آوردنم تو امروز. بیست و اندم تیر ماه نود و شیش. 

حس می کنم شوخیه. 

بهم گفتن بزرگ می شی یادت می ره،

این قدر درگیر این یادم نرفتنه بودم...

که بزرگ نشدم. 

حالا هی با خودم می گم ای کاش یادم بره. ای کاش فقط بزرگ شم یادم بره!

کسی نیست به جای من بزرگ بشه یادش بره؟

این خاطره ها یکم زیادی اذیتم می کنن.

هزار کیلو وزنه به مغزم آویزونه.

نظرات 1 + ارسال نظر
شن های ساحل شنبه 23 تیر 1397 ساعت 10:54

بنظر نمی اد توی 14 گیر کرده باشی ولی بنظر می اد توی نودو شیش گیر کردی چون الان نودو هفته

شعت،
این کامنت عااااااااالی بوووووود!
عاااااااالی!
آخ قلبم از خنده درد گرفت.
مرسی.
آره کلا تو گذشته جا موندم. تو نود و شیش هم جا موندم انگار. :))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد