Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

Everything but Nothing

#خب عنوان با آدم حرف می زنه دیگه#

شما اینو چه جووور می خونید؟

گهی هستی گهی بادیگرانی گه خموشی...


چون اینو ته یکی از کتابای علوم پایه نوشته. و یه چند دقیقه هس باهاش مشغولم، می خونم به خودم می گم ببین رسما داره باهات حرف می زنه گُه جان.

آهان البته حضور پدربزرگم که نشسته کنارم و داره یه ریز نصیحتم می کنه هم بی تاثیر نیست تو این معنای بدیعی که از دل شعر کشیدم بیرون.

نمی دونم چرا اینقد از نصیحت خوششون می آد آدما کلا، ببین خیلی بلدی خودتو بذار جای من، بگو با این چیزایی که تو کاسه ی سرم وول وول می خورن چی کار کنم. نه اینکه بهم دستور بده درست کن خودتو! این راحت ترین کار دنیاس، بشینی کنار، فرمون بدی: درست کن خودتو. بیا ببینم تو خودت واقعا بودی می تونستی درست کنی این آش شلم شوربا رو؟

اصلا آقا جان خودت ساختی خودتم درستش کن. ای کاش فروید می اومد از همین نقطه به بعد مسئولیت زندگی من رو عهده دار می شد.


از فروید کم نوشتم اینجا. خیلی عاشقشم.حتما یادم بندازین که ازش بنویسم هر وقت فرصت شد. 


کامل شعره اینه:

گهی هستی گهی با دیگرانی گه خموشی

تلگرامی مگر جانم به قربان وفایت...!

از علی زکریایی. 

نظرات 3 + ارسال نظر
شهرزاد پنج‌شنبه 3 اسفند 1396 ساعت 11:28

علی زکریایی دوست وبلاگی سال‌های دور منه! :)

یا اسطوخودوس!
مگه چند ساله وبلاگ می نویسی شما؟
کرک و پرم.
اتفاقا داشتم فکر می کردم... این شاعر کیه. چون الآن سرچ که زدم شعر زیادی تو چنگم نیومد...

شهرزاد پنج‌شنبه 3 اسفند 1396 ساعت 12:46

به پیغام‌های وبلاگ خود مراجعه فرمایید.

مرسی مراجعه/مشاهده شد.

نامبرده پنج‌شنبه 3 اسفند 1396 ساعت 17:18

منم مخالف نود درصد این قضیه ام.
چون غالبا تحت شرایط مختلف آدمای ناصح یه حرف تکراری رو هی تکرار میکنن و بدتر از اون یه نسخه رو واسه همه میپیچن.
آما
یه جاهایی لازمه،
اگه من مینویسم گاهی ساده رد شو...
واسه اینه که خودم پیر شده ی همین قضیه ام.
رنده شدم فی الواقع.
هیچ کس با کفش تو راه نرفته و طبیعتا سر همین قضیه یه نصیحت درست و حسابی در نمیاد.
ولی یه کلیت هایی یادآوری میشه.
در نهایتم جسارت کردم اصن.[میدونم در کل گفتی]
هر چی نباشه شما ۲۰۷۹ تا پیرهن بیشتر پاره کردی :))
و دیگه اینکه گوشاتو بگیر و با دندونات قند خورد کن. :)))))
چیزی نمیشنوی،دیابت میگیری،گزارش شده به مرحله فنا فی الله هم رسیدن! :)))
[لازم به هیچ توضیح و توجیهی نیست. :))]

همون که فهمیدی... کلی نوشتم.
ولی یه لحظه!
وای... قلبم!
داری بهم یه جایگزین واسه ماست با دست خوردن می دی؟
الآن جلدی می رم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد